بدون شک علم و دانش اجتماعی یکی از مهم ترین عوامل پیشرفت فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی در جوامع امروزی به شمار می رود و در این راستا تحقیق و پژوهش اجتماعی و فرهنگی جایگاه پراعتباری را به خود اختصاص می دهد.

امروزه رشد و پیشرفت دانش و پژوهش اجتماعی با نظام اجتماعی و همچنین دانش و پژوهش فرهنگی با سیاست های فرهنگی در تعامل و ارتباط متقابل بوده و هیچ یک بدون توجه به مبانی و محتوای دیگری نمی توانند از رشد و پیشرفت کافی و لازم برخوردار باشند.

البته این تعامل به معنای پیروی یکی از دیگری نیست؛ بلکه منظور از تعامل، برقراری روابطی عالمانه، دوستانه و در عین حال منتقدانه است که همواره باید توسط پژوهشگران اجتماعی و فرهنگی از یک طرف و سیاستگذاران و برنامه نویسان اجتماعی و فرهنگی از طرف دیگر کاملاً در نظر گرفته شود.

جامعه شناسی مانند گاستون بوتول در کتاب معروف «پولمولوژی یا ستیزه شناسی» خود، پیروی زشت و برده وار برخی کنشگران و پژوهشگران اجتماعی از ساختارها و مؤسسات نظامی و ستیزه جو را برملا ساخته و از راه اندازی پژوهش های اجتماعی و فرهنگی نظیر پروژه کاملوت در راستای مهندسی نظام های اجتماعی و برپایی جنگ های روانی در سازمان های بزرگ جهانی پرده برمی دارد. از نظر وی، همین سیاست های هماهنگ از سوی طرفین، یعنی ارتباط دانش اجتماعی و نظام اجتماعی، از سویی موجب رشد و توسعه سریع مؤسسات پژوهشی و از سوی دیگر موجب تقویت نظام های اجتماعی و دستیابی آنها به اهداف غیرانسانی خود شده است که در منطق هیچ پژوهشگر آزاداندیش فرهنگی و اجتماعی به ویژه در جامعه ما پذیرفته نیست.

با این حال، هرگز نمی توان کتمان کرد که اصل و قاعده هماهنگی و همکاری متقابل بین دو طرف، یعنی پژوهش های فرهنگی و اجتماعی با سیاست ها و نظام فرهنگی و اجتماعی، موجب تقویت و رشد و توسعه چشمگیر و اثرگذار آنها در مقیاس ملی و فراملی و جهانی شده است.

این رویکرد حتی موجب شکل گیری یک حوزه علمی جدید به نام «سیاست علمی» در دانش و علوم اجتماعی شده که باید از تجارب ارزشمند آن بهره برداری کرد.

در جامعه ما، تأثیرپذیری متقابل یافته های علمی و پژوهشی، به ویژه در حوزه های گسترده اجتماعی و فرهنگی از سیاست های علمی، اجتماعی و فرهنگی، موضوعی است که کمتر محل توجه دست اندرکاران پژوهشی و علمی یا مدیران و برنامه ریزان جامعه قرار گرفته است.

سیاست های علمی موضوعی مستقل از یافته های علمی بوده و علی رغم ارتباط نزدیک با آن، به عنوان یک موضوع و حوزه مستقل علمی مطرح است و اساساً امروز به عنوان یک رشته دانشگاهی و آکادمیک تحت عنوان (Science policy) در دانشگاه های معتبر دنیا پذیرفته شده و دانشجویان زیادی در برخی زمینه های علمی را شامل می شود.

در زمینه پژوهش های فرهنگی و اجتماعی، چنانچه به گسترش و توسعه صحیح، مقتدرانه و راهبرانه آن در جامعه علاقه مند باشیم و اذعان کنیم که این امر با توجه به تجربیات کشورهای دیگر، جز از طریق بومی سازی و به کارگیری علم و تحقیق متناسب با هنجارهای جمعی میسر نخواهد بود، لازم است در گام نخست سیاست های ما در قبال ارتباط صحیح علم و پژوهش با سیاست ها و برنامه های موجود در هر یک از سطوح و ابعاد فرهنگی و اجتماعی جامعه معین شود و رابطه ای منطقی و عملی بین دانشگاه ها و مراکز علمی و پژوهشی با دستگاه های سیاستگذار و برنامه ریز فرهنگی و اجتماعی به وجود آید، تا گام های بعدی را با استواری و اطمینان بیشتری برداریم.

باید اعتراف کرد که بدون تعیین سیاست های علمی و پژوهشی و چگونگی ارتباط مراکز علمی با نهادها و دستگاه های فرهنگی و اجتماعی هرگز پیشرفت علمی و پژوهشی در زمینه های فرهنگی و اجتماعی کشور محقق نخواهد شد؛ زیرا فرآیند پژوهش نیازمند حمایت های مالی، خدماتی، آماری، اطلاعاتی، موضوعی و کاربرد نتایج از سوی این نهادها خواهد بود و متقابلاً جامعه و نظام اجتماعی و فرهنگی نیز از دستاوردهای علمی و فرهنگی پژوهشگران در این زمینه محروم شده و در نتیجه آسیب های اجتماعی و فرهنگی موجود در جامعه باقی خواهند ماند. زیرا کاهش و رفع این آسیب ها، جز در پرتو نتایج ارزشمند دانش و پژوهش اجتماعی و فرهنگی میسر نخواهد شد.

از دهه های گذشته تاکنون، در جامعه ما معمولاً از به کارگیری دانش پیشرفته کشورهای دیگر و یافته های پژوهشی آنان در زمینه های گوناگون تجربی و انسانی و اجتماعی و فرهنگی صحبت به میان آورده می شود، اما از چگونگی و نوع سیاست های علمی و پژوهشی که موجب این رشد شگفت انگیز در حوزه علم و دانش شده است، کمتر بحثی به میان می آید. البته دیروز فاقد مبناها و پایه های لازم و اصولی بوده و با نوعی خودباختگی علمی و فرهنگی در مقابل دستاوردهای دیگران روبه رو بودیم، اما امروز سعی می کنیم اصول و مبانی زیرساخت های علم و دانش نوین را در سرزمین ذهن، تاریخ و فرهنگ اصیل خود جست وجو کنیم و بر این باوریم که بر مبنای دستاوردهای فرهنگی و تمدنی خود، با رویکرد توسعه درون زا و بومی سازی یافته های تمدنی و علمی و فناوری ملل دیگر جهان، می توانیم ضمن ایجاد روابط منطقی و تعامل سازنده و عالمانه بین دانش اجتماعی و مطالعات فرهنگی با نظام اجتماعی و سیاست های فرهنگی، گامی بلند در راستای توسعه علمی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی کشور برداریم و مدلی نوین را برای این خاک کهن و تمدن دیرپا طراحی و ترسیم کنیم.