داستان های علمی تخیلی به ما کمک می کنند تا جایگاه خود را در دنیای آینده بیابیم، و به نقش آفرینان توصیه می کنند که آینده را در ذهن خود تصویر کنند.

کتاب ”تصویرپردازی آینده“[۱] مجموعه ای جالب از داستان های علمی ـ تخیلی و مقاله های آموزنده و الهام بخش است. خانم مارلین بار[۲] طرفدار حقوق زنان و محقق ادبی اعلام کرده است که ”از دیدگاه خودم، از هزاره ها سخن می گویم“.حدود ۱۲ صاحب نظر دیگر در این کتاب نیز دیدگاه و نگرش های شخصی خود پیرامون نقش داستان های علمی ـ تخیلی در تاثیرگذاری بر تغییر دنیای واقعی را بیان کرده اند.

گاهی اوقات، نتیجه ی کار روایتی خسته کننده و غیرواقعی است که تمرکزی محدود بر مسایل اصلی دارد، بی احساس است و با نثری دانشگاهی نوشته شده است که تنها یک کارشناس می تواند معنای آن را رمزگشایی کند. اما در اغلب موارد، این نویسندگان آشکارا به تعصباتی اعتراف می کنند که از قید آن ها برای آفرینش تصاویر خیالی آزاد شده اند تا چشم اندازهای خیال پردازانه ای بیافرینند که در قید و بند هیچ تلاشی برای ”برقراری مساوات در میان تمام دیدگاه ها“ و یا گرفتن حالت ناظر بی طرف نبوده است.

این که افراد آینده را چگونه تصور می کنند و چقدر سرمایه و منابع مصرف می کنند تا آینده ی پیش بینی شده ای را پدید آورند و یا از تحقق آینده ای دیگر جلوگیری کنند، به قدرت خیال و احساس آن ها بستگی دارد. دوست داشته باشیم یا نداشته باشیم، اغلب احساسات قدرتمند و پر شور بر استدلال مطلق چیره می شود. شاید رنگ های سفید و سیاه در یک طیف وجود نداشته باشند، اما اخلاق مطلق در ذهن انسان همواره وجود دارد و باید در معادلات ما به حساب بیاید.

آنچه که از متن ”تصویرپردازی آینده“ برداشت می شود، تا اندازه ای برای عنوان این کتاب گمراه کننده است. نویسندگان کتاب کمتر به توصیف احتمالات می پردازند، آن ها بیشتر به طرح پرسش و روزآمدسازی راه های گوناگونی می پردازند که داستان از راه آن می تواند به پیش بینی رویدادهایی کمک کند که در آینده روی می دهد.

هارلان الیسون[۳] به شیوه ای طنز آمیز، سفری اکتشافی و فردی را که جست و جوی روشنگری است، بازگو می کند. قصه در یک رستوران غذای فوری، بر فراز بلندترین سازه ی جهان به پایان می رسد. جیمزگان[۴] آینده ای را که احتمال وقوع آن وجود دارد، چنین توصیف می کند: ضیافتی مکاشفه آمیز[۵]در پایان هزاره برفراز برج های دوقلوی مرکز تجارت جهانی در شهر نیویورک برگزار شد. کیم استنلی رابینسون[۶]شرح کوتاهی از هزار سال گذشته ی علم را از دید ناظری در سال ۳۰۰۰ بیان می کند.

ژرف ترین داستان علمی تخیلی با قلم پاملا سارجنت[۷] (برنده ی جایزه ی نوبل در سال ۱۹۹۲) تألیف شده است. این قصه ”واپسین استخوان ها“[۸] نام دارد که داستان شوربختی های آخرین زن روی زمین را بیان می کند. زمان وقوع حوادث داستان در آینده است، زمانی که بیشتر انسان ها، خسته از زندگی فیزیکی، جسم خود را برای تبدیل شدن به روحی فناناپذیر در قالب شبیه سازی رایانه ای، ترک کرده اند. این موجودات با کمک تمام دانش اندوخته شده ی تاریخ بشری به صورت خاطره ها و رویاها با یکدیگر در تعامل هستند. اندک انسان های جسمی بر جای مانده، افراد و گروه های پراکنده ای هستند که داوطلبانه ارتباط خود را با شبکه ی انسان های مجازی قطع کرده اند و در حال حاضر با زندگی محقرانه، به دشواری روزگار می گذرانند و فرجام کار، در پی یافتن هستی ویران شده ی خود در میان خرابه های تمدن متروکه ی مادی بر روی زمین هستند. داستان ما را وادار می سازد که از خود بپرسیم، اگر حق انتخاب داشته باشیم، کدام گروه را برمی گزیدیم؟

محقق ادبی مارکسیست، دارکو سوین[۹]داستان علمی ـ تخیلی ”ما“ اثر نویسنده ی روس، زامیاتین را که در سال ۱۹۲۴ نوشته شده است، از نو نقد می کند. تصویری هولناک از جامعه ای اشتراکی که در آن مفهوم هویت شخصی سرکوب شده است. این داستان در آغاز سده ی بیست و یکم، مفهومی تازه را برای خواننده تداعی می کند. آن گاه که درماندگی و انزوای فرد آشکار می شود، افراد با تلاشی فراگیر برای رسیدن به هدف هایی پیش پا افتاده در رقابت هستند. داستان هشدار می دهد که دشمن راستین امروز، به جای آن که دیکتاتوری وحشی باشد، پدیده ای مخالف با نظام مالکیت اشتراکی است. بزرگ ترین چالش از دیدگاه نویسنده، وجود جامعه ای است که افراد را ناتوان و تنها، به حال خود رها می کند. جامعه ای که مصرف کنندگان رام و مطیع آن، به شکلی دمکراتیک آزاد هستند تا فقر جسمانی و روانی را تحمل کرده و تنها به جویدن غذاهای بی ارزش ادامه دهند.

یک تحلیل گر اجتماعی بنام نیل پست من[۱۰] با استدلالی قانع کننده و خردمندانه مدعی است که ما می توانیم با نگاهی به گذشته، ”ایده هایی را بیابیم که انسان را به سوی آینده هدایت می کند.“ پست من به ویژه ما را به فرا گرفتن اهداف و نگرش هایی ترغیب می کند که راهنمای اندیشمندان آفرینشگر در سده ی هیجدهم اروپا و آمریکا در عصر روشنگری بوده اند. نگرش های پیشنهادی او به آگاهی از این حقیقت مربوط است که کاربرد دقیق زبان برای برنامه ریزی و ارتباط مؤثر بسیار حیاتی است. او بر این نکته پا می فشارد که تحقیقات علمی و نوآوری های فنی تنها با هدف بهبود عملیْ انسانی پی گیری می شوند، و نیز پرورش مهارت سنجش سود و زیان ها پیش از اقدام برای هر تغییر و نپذیرفتن کورکورانه ی هر رویکرد تازه ای به عنوان پیشرفت، اهمیت فراوان دارد. پست من این پرسش را مطرح می سازد که «اگر تاریخ برای یادآوری رویاهای بهتر ما نیست، پس چیست؟»

اریک اس. ربکین[۱۱] استاد زبان انگلیسی دانشگاه میشیگان، ”بازنگری“ زیرکانه و جالبی را بیان می کند که دو نسخه از داستانی علمی ـ تخیلی را که در ظاهر هر دو در سال ۲۹۹۹ نوشته شده اند، با یکدیگر مقایسه می کند. در یکی از این داستان ها، تمامی پیشرفت های موجود در فناوری چند رسانه ای به کار گرفته می شوند تا نشان دهد که بشریت طی هزار سال، تا چه میزان به تصوراتی جامه ی عمل پوشانده است که پیش از این تنها در حوزه ی مفاهیم علمی تخیلی قرار می گرفتند. اثر دیگر به شیوه ای زیربنایی، رویکرد به شدت متفاوتی را به کار می بندد. این کتاب با محدود ساختن خود به ارایه ی امکانات چاپ بر روی کاغذ بدون صدا، بدون بینایی و بویایی و محروم از ابرپیوندها برای عملی ساختن آن چه در گذشته به عنوان خواندن با سکوت آغاز شده بود، به شهروندان این امکان را می دهد که در اواخر هزاره ی سوم پیرامون مقوله هایی مانند تنهایی و تردید که نیاکانشان در بخش اعظم تاریخ مکتوب به دست فراموشی سپرده بودند، تجربه ای دست او ل داشته باشند. عبارت دو پهلوی ربکین این است: شما باید ”زندگی با نگرانی های تحمیلی، با نظاره ی بلاتکلیفی شدید و فراگیری که ساخته ی دست انسان است ... داستان های علمی تخیلی بخوانید“.

اما مهم ترین بخش این کتاب درباره ی شاعر و رمان نویس مارج پیرسی و کتاب او به نام ”عشق و رابطه در سال ۳۰۰۰ است. او می نویسد: ما با همین نوع خیال پردازی ها پیرامون مسایلی که به آن ها علاقه مندیم، به سوی آن ها حرکت می کنیم. تصورات ذهنی فوق العاده ی او در این مقاله با مهارت ویژگی های داستان و نثر عالمانه ی نظری ترکیب شده است. پیرسی کاستی های عقاید امروزی پیرامون عشق و ساختارهای خانوادگی را بازنگری می کند و دامنه ای از تحولات و نوآوری هارا پیشنهاد می کند که اگر در حد کمال جهانی نیستند، اما به خوشبختی زنان، مردان و کودکانی که تاکنون بر روی کره ی زمین زندگی کرده اند، منجر خواهد شد.

برخی از آثار علمی تخیلی، رویاها و کابوس های ما را تجسم می بخشند، و شماری دیگر ممکن است چیزی بیش از یک کاریکاتور نباشند که پوشش سطحی زندگی امروزی ما را، با تمام خطاها و نواقص آن نمایش می دهند. اما ادغام داستان های مهیج و تصورات سنجیده با یکدیگر، روشی را برای تصویر دقیق احتمالات آینده فراهم می سازد. امیدوارم که ما شاهد همکاری های اندیشمندان نظریه پرداز و هنرمندان آفرینشگری باشیم که آینده را مورد توجه و تمرکز قرار داده اند.

ترجمه‌ی: دکتر سعید خزائی

[۱]. Envisioning the Future

[۲]. Marleen Barr

[۳]. Harlan Ellison

[۴]. James Gunn

[۵]. Apocalypse

[۶]. Kim Stanley Robinson

[۷]. Pamela Sargent

[۸]. Utmost Bones

[۹]. Darko Suvin

[۱۰]. Neil Postman

[۱۱]. Erik S. Rabkin