هنگامی که فرانکلین روزولت و کنگره متشکل از اکثریت دموکرات، کنترل دولت فدرال امریکا را در سال ۱۹۳۲ به دست گرفتند مسأله ضدونقیض نقش دولت و تخصیص اعتبارات جهت تغییر جامعه امریکا ظهور کرد. نقش فعال دولت فدرال در پیگیری این مسأله باعث بوجود آمدن مؤسسات فدرال زیادی بین سال های ۱۹۳۲ تا ۱۹۵۷ شد. هنوز هم این مسأله ضدونقیض وجود دارد.

تغییر مهمی که در زمان جنگ جهانی دوم بوجود آمد افزایش نقش دولت در پژوهش های علمی بود. این پژوهش ها قبل از این جنگ به بخش خصوصی واگذار شده بود. برای مثال پس از پروازنخستین هواپیما در Kitty Hawk، هوانوردی نیاز مبرمی به یک سازمان جهت هماهنگی و ارتقای پژوهش ها در این زمینه و توصیه به دولت درباره پیشرفت های هوانوردی داشت. پس از سال ها تلاش توجه کنید که برادران رایت نخستین پرواز موفق خود را در سال ۱۹۰۳ و نخستین پروازهای آزمایشی خود را برای وزارت جنگ در سال ۱۹۰۸ انجام دادند NACA) National Advisory Committee for Aeronautics) در سال ۱۹۱۳ یعنی یک سال پس از جنگ جهانی اول بوجود آمد. بودجه سالانه ناسا در پنج سال اول تنها پنج هزار دلار بود و آن هم از اعتبارات خصوصی (Guggenheim Fund)تأمین می شد. این بودجه صرف پشتیبانی از پژوهش های هوانوردی در دانشگاه ها می شد که رفته رفته باعث ایجاد علاقه به سمت این پژوهش ها شد. همین اعتبارات کمک کرد تا Theodore von Karman از آلمان به امریکا Caltech) California Institute of Technology) بیاید و بدین وسیله دستیابی به تئوری آیرودینامیک ممکن شد و نهایتاً همین مسأله گامی بود جهت ایجاد آزمایشگاه معروف پیشراننده جت (Jet Propulsion Laboratory of Caltech). نقش ناسا تنها ارتقای هوانوردی نبود بلکه زمینه ای آموزشی بود برای آموزش سیاستگذاران علمی امریکا. علاوه بر ناسا، همه آزمایشگاه ها در کشور، خصوصی بود و در دانشگاهی قرار داشت.

با شروع جنگ جهانی در اروپا در سال ۱۹۳۹ دولت امریکا و جمعی از مشاوران علمی فهمیدند که هماهنگ کردن پژوهش ها و پیشرفت در زمینه هایی غیر از هوانوردی، فیزیک و شیمی یعنی پیشرفت های تسلیحاتی و پزشکی در نهایت فوریت قرار دارد و نیازمند اقدام دولتی است. جذابیت دانستن چگونه صورت پذیرفتن این اقدام و ادامه یافتن آن پس از جنگ فراتر از بعد تاریخی آن است. ایده ای که در زمان جنگ و یک دهه پس از آن بوجود آمد این بود که اعتبارات فدرال برای پژوهش های زمان صلح در مؤسسات دولتی و غیر دولتی به ویژه دانشگاه ها برای سلامت یک ملت بسیار حیاتی است. این نظر دیگر مخالفان جدی ندارد اما پس از ۵۰ سال هنوز سؤالات زیادی وجود دارد که پاسخ داده نشده: چه میزان اعتبار باید تأمین شود؟ چگونه کنترل شود؟ چه میزان از آن باید به پژوهش اختصاص داده شود و چگونه ارتباط بین علم و فناوری باید تنظیم شود..

اولین گام برای ایجاد نظام امروزی در اواخر جنگ جهانی دوم برداشته شد؛ هنگامی که در ۱۷نوامبر ۱۹۴۴ روزولت به وانوار بوش و سپس رییس اداره پژوهش علمی و پیشرفت OSRD) Office of Scientific Research and Development) نامه ای نوشت و از آنها خواست که پیشنهادهایشان در زمینه راه های کمک دولت فدرال جهت ارتقای علم و آموزش علم پس از جنگ را به رییس جمهور ارایه کنند. OSRD مؤسسه ای مربوط به جنگ جهانی دوم بود که در زمینه پژوهش های مربوط به پیشرفت رادار، فیوز، ابداعات تسلیحاتی، طب نظامی و پیشرفت های مربوط به بمب اتمی در پروژه منهتن شرکت داشت.

نامه روزولت یک الگو از نوع خود بود. هنگامی که وانوار پاسخ خود را آماده کرد دیگر روزولت زنده نبود و وانوار گزارش خود را تقدیم رییس جمهور جدید امریکا یعنی هری ترومن کرد:« علم: سردمدار فناناپذیر». این گزارش برنامه ای برای حمایت فدرال از علم و آموزش علم در زمان صلح ارایه می داد. این گزارش به طور مؤثری مسئول ایجاد دو مؤسسه علمی دولتی یعنی بنیاد ملی علم NSF) National Science Foundation) و مؤسسه ملی بهداشت NIH) National Institute of Health) بود.

با وجود نقش شایان این گزارش در پیشرفت علم امریکا طی ۵۰ سال پس از ارایه آن بسیاری از دانشمندان و مردم امریکا تا حد بسیار زیادی از محتویات آن بی اطلاع هستند. هنوز چیزهای زیادی برای آموختن از این گزارش وجود دارد. در امریکای امروز که سرمایه گذاری فدرال در علوم پایه و فناوری به حدود ۳۵ میلیارد دلار در سال می رسد، اطلاع از ریشه های آن( OSRD، پروژه منهتن و گزارش وانوار) بسیار ارزشمند است.

تشکیلات علمی امریکا در حال حاضر از ۵ سازمان علمی دولتی تشکیل شده است: NIH، دپارتمان بهداشت و خدمات انسانی DHHS) Department of Health and Human Services)، دپارتمان دفاع DOD) Department of Defense)، سازمان ملی هوا و فضا (NASA) ، دپارتمان انرژی DOE) Department of Energy) و بنیاد ملی علم NSF) National Science Foundation) . این سازمان ها ۸۵ درصد از بودجه دولت فدرال در علم و فناوری را به خود اختصاص می دهند. ۱۵ درصد باقی مانده توسط ۱۵ سازمان دولتی دیگر که علم و فناوری عملکرد جانبی آنها را تشکیل می دهد، مصرف می شود. مهم است بدانیم که تخصیص اعتبارات به کالج ها و دانشگاه ها از طریق این سازمان ها صورت می گیرد. DOD یک سازمان نظامی است. میزان حمایت DOD از علوم پایه و فناوری در امریکا مشخص نیست و به این دلیل DOD به عنوان یک منبع اصلی تأمین اعتبار برای پژوهشهای علمی در کالج ها و دانشگاه ها شناخته نمی شود.

دانشمندان و مهندسان برای نشان دادن اینکه ادامه یافتن سرمایه گذاری دولت در علم درست است اغلب به موفقیت های خاصی اشاره می کنند، تاکتیکی که در بهترین حالتش فقط تا حدی متقاعد کننده است و معمولاً سبب رویارویی اعضای یک جامعه علمی در مقابل اعضای جامعه علمی دیگر می شود.در واقع بهترین راه برای دلیل آوردن به نفع سرمایه گذاری عظیم در علم و فناوری اینست: به اطرافتان نگاه کنید و زیاد به اشتباهات، ادعاهای متناقض و تبلیغات غلط یا سوءاستفاده از علم فکر نکنید. به جای آن به این مسأله توجه کنید که کار مشترک علم و فناوری به افزایش بینش ما نسبت به جهان پیرامونمان منجر شده است و همزمان راحتی و کیفیت زندگیمان را بهبود بخشیده است. نجوم، شیمی و فیزیک به گونه ای پیشرفت کرده اند که در قرن بیستم قابل پیش بینی نبود و هنوز به رشد خود در هزاره سوم ادامه می دهند. علوم زیست شناسی از حوزه های محدود توصیفی به حوزه های گسترده زیست شناسی سلولی و مولکولی گسترش یافته است. علم کامپیوتر و کامپیوترها علاوه بر آزمایشگاه ها وارد بیشتر خانه ها و مشاغل شده اند. حداقل در یک جامعه صنعتی، امید به زندگی افزایش یافته است. برای مثال امید به زندگی در امریکا از۵۰ سال دردهه ۱۹۵۰به۷۶ سال در سال۱۹۹۳ افزایش یافت. در طی این مدت بیشتر درد و رنج های انسانی با پیشرفت های پزشکی، دندانپزشکی و بهداشت فردی و محیط تسکین یافته است. بیشتر این پیشرفت ها به خاطر حمایت دولت فدرال طی ۵۰ سال گذشته است که از طریق مالیات های مردم تأمین شده است. تشکیلات علمی امریکا نیاز به مقبولیت مردمی دارد و این کار باید از طریق ارایه اهمیت مؤسسات علمی به مردم از طریق رسانه ها و خود این تشکیلات صورت پذیرد.

عمار حسن زاده کشتلی

منبع:

Mann, Alfred K. The marriage of science and government in the United States. Columbia University Press, New York ۲۰۰۱.