عزيز طالعي
مدرس گروه تـاريخ داانشگاه اروميه
در مورد محدودهي جغرافيايي آذربايجان در دوره اسلامي، مدارك زيادي از جغرافينگاران، مورخان و جهانگردان ايراني و عرب وجود دارد كه به آنها اشاره خواهد شد.
ابن فقيه، مولف كتاب البلدان كه آن را در سال (903 م /291 ق) به كتابت در آورده است، حدود آذربايجان را از برذعه (بردع) تا مرز زنجان دارند. به نوشته او: «حد آذربايجان از مرز برذعه (بردع) تا مرز زنجان است» و از شهرهاي آن است: «بركري، سلماس، موقان، خوي، ورثان، بيلقان، مراغه، نريز، تبريز و حد ديگر آن از سوي مشرق، به شهرهاي ديلمستان و طرم و گيلان پيوسته است. و از شهرهاي ايشان است: برزه، شاپور خواست، خونه، ميانه، مرند، خوي، كولسره، برزند و ... از برزند تا ورثان كه پايان قلمرو آذربايجان است، دوازده فرسنگ است.»1 وي در جاي ديگر حد آذربايجان را تا رود رس (ارس) و كر در ارمينيه (ارمنستان) دانسته است.2
ابن خردادبه در قرن سوم هجري از شهرها و رستاقهاي3 آذربايجان، فهرستي به دست داده است و اين فهرست تا حدودي مرزهاي آذربايجان را در دوره اسلامي مشخص ميكند. شهرها و رستاقهاي آذربايجان كه ابن خرداد به از آنها ياد كرده، از اين قرار هستند: مراغه، ميانج، اردبيل، ورثان، شيز4، برزه5، سابرخاست6، تبريز، مرند، خوي، كولسره7، موقان، برزند8، جنزهشهر پرويز9 [جنزه يا گنجه واقع در شمال ارس]، جابروان، نريز، اروميه، سلماس، شيز، باجروان10. رستاقها: سلق، سندبايا، بذ، اُرم، بلوانكرج، سراه (سراب) دسكياور، ماينهرج11.
دكتر زرياب خوئي از فهرست شهرها و رستاقها و ديگر اطلاعاتي كه ابن خرداد به در مورد آذربايجان در كتاب خود آورده، چنين نتيجه ميگيرد كه تقسيمات ولايات ايران در زمان ابن خرداد به (يعني قرن سوم هجري) تقريباً همانند دوران ساساني است. زيرا عباسيان جز در مواردي خاص، تقسيمات ايران قبل از اسلام را بر هم نزدند. ابن خردادبه در كتاب خود از كساني نام برده كه اردشير اول ساساني، آنها را شاه ناميده است. يكي از آنان آذرباذگان شاه ميباشد و اين ميرساند كه در اواخر حكومت اشكاني و نيز اوايل دوره ساساني، آذربايجان خود شاهي داشته است. اهميت موضوع در اين است كه همسايگان شمالي آذربايجان يعني «لان» (اران) و موقان (براشكان) و شروان نيز شاهان مستقلي داشتهاند. شاپور اول ساساني نيز در كتبيه كعبه زردتشت، از ممالك آذربايجان و ارمنستان، گرجستان ماخلويي، آلباني و بلاسان نام برده است. پس نظر به اين كه همسايگان شمالي آذربايجان در زمان ساسانيان و قرون نخستين اسلام، به منطقهاي تقريباً در جنوب رود ارس (حدوداً مرز شمالي فعلي آن) اطلاق ميشده است.12
اصطخري كه از جهانگردان و جغرافي نگاران معروف قرنهاي سوم و چهارم هجري است، در كتاب المسالك و الممالك خود فصلي دارد تحت عنوان «ذكر ارمينيه و اران و آذربايجان.»13
وي از شهرهاي آذربايجان، چنين ياد كرده است: اردويل (اردبيل)، مراغه، اُرميه (اروميه)، ميانه و خونه، بروانان(؟) ديرخقان (دهخوارگان، آذرشهر فعلي)، سلماس، نشوي (نخجوان)، مرند، برزند، ورثان، موقان، جابروان، واشنه (اشنويه فعلي)13
اصطخري، دبيل (= دوين) را مركز ارمينيه، بردع را مركز اران و اردبيل را مركز آذربايجان نوشته است به نوشته وي: «حدود آذربايجان» از تارم (طارم) تا حدود زنگان تا دينور تا حلوان تا شهر زور تا دجله و به حدود ارمينيه بازگردد.14 ابن حوقل در كتاب «صوره الارض» كه در اواسط قرن چهارم هجري به رشته تاليف در آورده است، همانند اصطخري سرزمينهاي آذربايجان، اران و ارمينيه را يك اقليم شمرده و آنها را در يك فصل مورد بررسي قرار داده است. وي دليل آن را اين گونه بيان ميكند: « زيرا تا آنجا كه من ديدهام (اين سه سرزمين) در تحت حكومت يك تن بوده است.»15
وي مطابق نقشهاي كه از سه سرزمين آذربايجان، اران، ارمنستان تهيه نموده، ارس را مرز شمالي آذربايجان قرارداده است.
در كتاب صورهالارض، شهرهاي مراغه، تبريز، اروميه، خوي، سلماس، بركري، اردبيل، داخرقان، اشنه، ميانج، مرند، برزند و غيره، جزو شهرهاي مهم آذربايجان ذكر شدهاند. ابن حوقل فرمانروايان اران را تابعان و خراج گذاران شاهان آذربايجان دانسته است: «اين فرمانروايان هر ساله خراج معيني با لوازم ديگر به پادشاهان آذربايجان ميپرداختند و هر فرمانروايي از پادشاه خود فرمان ميبرد و خراج خود را بيقطع و امتناع ميپرداخت و ابن ابي ساج گاه چيزي اندك نيز به عنوان هديه ميپذيرفت. ليكن چون اين مملكت به تصرف مرزبان ابن محمد مسافر معروف به سلار (سالار) درآمد ديوآنها و قوانيني برقرار كرد و منافع و بقايا را بخوبي ضبط نمود.»16
ابن رسته از جغرافي نگاران سده سوم و اوايل سده چهارم هجري، در كتاب خود تحت عنوان اعلاقالنفيسه، در مورد حدود آذربايجان چنين نوشته است:
«حوزههاي آذربايجان عبارتند از: اردبيل و مرند، باخروان، ورثان و مراغه و حوزههاي ارمينيه به قرار زير است: اران و جرزان، نشوي، خلاط، دبيل و سراج و صغدبيل باخيس و ارجيش، سيجان، شهرباب ابواب»17
ذكريا قزويني مولف كتاب آثارالبلاد و اخبار العباد از نويسندگان قرن هفتم هجري، آذربايجان را سرزميني پهناور بين اران و كوهستان ميداند و ميگويد شهرها، روستاها، كوهها و رودخانهها در آن سرزمين بسيار است.18
در ترجمه فارسي ياقوت حموي از دانشمندان قرن هفتم هجري كه پيرامون حدود آذربايجان نوشته چنين آمده است: «حدود آذربايجان از بردعه تا مشرق تا از زنجان در مغرب و از سمت شمال به سرزمينهاي ديلم، جيل [گيلان] و طرم [طارم] است. و او [آذربايجان] اقليم بزرگ و وسيعي است و از شهرهاي مشهورش تبريز امروزه مركز و بزرگترين شهر آذربايجان است و قبلاً مركز آن مراغه بود و از شهرهايش خوي، سلماس، اروميه، اردبيل، مرند و غيره است»19
لازم به ذكر است كه ياقوت در مورد تعيين حدود آذربايجان دچار اشتباه شده است. دكتر محمد جوادمشكور، عبارت ياقوت را چنين تصحيح كرده است: «حد آذربايجان از شمال بردعه از شرق بلاد، ديلم و گيلان و از مغرب از زنجان از جنوب بلاد طارم و زنجان است».20
مطابق اين گفتهي ياقوت، قسمتي از اران تا بردعه نيز جزو آذربايجان بوده است. ولي در كتاب ديگر خود «گزيده مشترك»21 رود ارس را مرز ميان آذربايجان و اران دانسته است.22 در دوره ايلخانان مغول، آذربايجان از لحاظ اداي به نه تومان تقسيم شده بود. حمدالله مستوفي در توصيف بلاد آذربايجان از اين نه تومان ياد مي كند كه به اختصار اشاره ميشود: 1- تومان تبريز شمال سه شهر (تبريز – اوجان – طسوج). 2- تومان اردبيل: دو شهر اردبيل و خلخال است. 3- تومان پيشگين (مشگين). در اين تومان، شهرهاي پيشگين، خيا و اوناد، ارجاق، اهر، تكلفه، و كلئبر (كليبر) قرار داشتند. 4- تومان خوي: شامل چهار شهر، خوي، سلماس، اروميه و اشنويه بود. 5- تومان مراغه مركب از شهرهاي مراغه، و هخوارقان، نيلان بود. 7- در تومان مرند، شهرهاي مرند، دزمار، زنگيان، ريوز (زنوز) گركر (گرگر) ذكر شده است. 8- تومان نخجوان نيز، شامل شهرهاي نخجوان، اردوباد، آزاد و ماكويه23
از تومان نهم در نوشته مستوفي ذكري به ميان نيامده و مغشوش است. فقط در آغاز بحث از آذربايجان، آن را به نه تومان تقسيم كرده است هم او از كنار آب ارس تا آب كر را بينالنهرين و اران24 و از كنار آب كر تا دربند [بابالابواب] را ولايت شروان ناميده است.25
در اين عبارات حمدالله مستوفي، مرزهاي شمالي آذربايجان، مطابق حدود فعلي آن به رود ارس محدود ميشود. ولي منطقه نخجوان كه آن سوي ارس قرار دارد، در حال حاضر بر اثر حوادث تاريخي و جنگهاي ايران و روس در قرن نوزدهم ميلادي از آذربايجان جدا شده است.
ناگفته نماند كه حمدالله مستوفي به لحاظ اين كه مامور ديوان مالي ايلخانان بوده است، اطلاعات دقيقي در مورد آذربايجان داده است. اخبار ذيقيمتي نيز از اوضاع اقتصادي، تركيب قومي و اجتماعي، حقوقي و ديواني آذربايجان به دست داده است.
دكتر حسين آلياري، نام شهرهاي آذربايجان را با استناد به نگاشتههاي جهانگردان و جغرافي نگاران اسلامي به شرح ذيل آورده است: «تبريز، اردبيل، مراغه، خنج، ورثان، سير [سنه]، ميانج [ميانه]، برزه [جنوب درياچه اروميه]، اروميه، جابروان [جنوب درياچه اروميه]، خوي، مرند، گلسره [كولسره] در 53 كيلومتري مراغه در شرق گل تپه، باجروان، برزند [در شمال اردبيل]، سلماس، شيز [گنجك = تحت سليمان]، سلق [رستاق السلق]، نريز [در مشرق اروميه]، سندبابا، سابرخاست، سراو [سراب جغرافينويسان اسلامي سراه ضبط كردهاند]، ماينهرج [ميان دينوروسير] بذ، ميمذ، نير، زنجان».26
همه اين نوشتهها و نظرات كه از دانشمندان و جهانگردان و جغرافينگاران به نام ارائه گرديد، آذربايجان را تقريباً سرزميني دانستهاند كه از شمال به رود ارس و ولايت اران و از جنوب به كردستان. (لازم به ذكر است كه بعضي از منابع كه ارائه گرديد قسمتي از كردستان را نيز در قلمرو آذربايجان به حساب آوردهاند. از جمله سيسر يا سنه = سنندج) و اشنويه از غرب و شمال غربي به ارمنستان و قسمتي از تركيه كنوني و از شرق به استان گيلان محدود بوده است كه تقريباً شامل استآنهاي كنوني آذربايجان شرقي، آذربايجان غربي، اردبيل، زنجان، قسمتي ازكردستان و ايالت خودمختار نخجوان فعلي است.
قبلاً اشاره شد كه در مورد مرزهاي سياسي و جغرافيايي آذربايجان، اتفاق نظر وجود ندارد. حال به نظريات و مدارك ديگري نيز اشاره ميشود كه متفاوت و متناقض با نظريات پيش گفته هستند. بعضي از اين مدارك مرز شمالي آذربايجان را تا دربند و اران فراتر بردهاند. جا دارد براي به دست آوردن يك نتيجهگيري مطلوب در رابطه با حدود تاريخي آذربايجان در بعد از اسلام به اين گونه نظرها نيز توجه شود.
برابر اطلاعات و اخبار داده شده از بعضي از جهانگردان و مورخان اسلامي ميتوان گفت كه در قرون نخستين اسلامي، تقريباً تا عصر سلجوقيان، اران و آذربايجان تحت سلطه و حكومت يك نفر حاكم بود كه از شام يا بغداد فرستاده ميشد. و والي كه جهت فرمانروايي به اين مناطق ميآمد، آذربايجان را تختگاه خويش قرار ميداد. بعضي مواقع ارمنستان نيز همانند اران از نظر سياسي و اداري تابع آذربايجان ميشد. همان گونه كه قبلاً گفته شده است، بعضي از جغرافينگاران اسلامي از جمله ابن حوقل و اصطخري، اين سه ايالت را به عنوان يك سرزمين و اقليم مورد بررسي قرار دادهاند. بر اين اساس پيوندهاي مشترك اهالي آذربايجان و اران خصوصاً از لحاظ ديني، از همان دورهي حكومت اسلامي بيشتر شد، و شايد يكي از علل تناقض گوييها در مورد حدود آذربايجان در قسمتهاي شمالي، همين مساله باشد.
حال ميپردازيم به آن دسته از مورخان و جغرافينگاران كه اران و دربند را در محدودهي آذربايجان دانستهاند. از جمله اينها يعقوبي، مسعودي، بلعمي، ابن اثير و محمد بن خلف تبريزي را ميتوان برشمرد.
يعقوبي شهرهاي بيلقان و برذعه را در قلمرو آذربايجان دانسته و ميگويد: «پس هر كس آهنگ آذربايجان كند، از زنجان بيرون رود و چهار منزل تا شهر اردبيل رهسپار گردد و اردبيل نخستين شهري است كه از شهرهاي آذربايجان ميبيند و از اردبيل تا برزند از استآنهاي آذربايجان سه روزه راه است و از برزند تا شهر ورثان از استآنهاي آذربايجان و از ورثان تا بيلقان و از بيلقان تا شهر مراغه كه مركز آذربايجان بالا است و استآنهاي آذربايجان عبارت است از: اردبيل، برزند، ورثان، سراه، شيز، مرند، تبريز، ميانه، ارميه (اروميه)، خوي، سلماس. اهالي شهرهاي و استآنهاي آذربايجان مردمي به هم آميختهاند از عجمهاي كهن آذريه و جاودانيه».27
بلعمي از وزراي عهد ساماني كه كتاب تاريخ طبري را ترجمه و تخليص كرده است، در مورد حدود آذربايجان چنين مينويسد: «اول حد از همدان گيرند تا به ابهر و زنگان بيرون شوند و آخرش به دربند خزران و بدين ميانه، هر چه شهرها است همه را آذربايگان خوانند ... راهها به آخر آذربايگان كه از آن جمله بلاد خزران شوند، گروهي برخشك و گروهي از دريا، كه از هر راهي دربند خوانند و به تازي باب گويند.»28
ناگفته نماند كه با مراجعه به مبحث فتح آذربايجان در تاريخ طبري29، معلوم گرديد كه طبري چنين مطلبي را در مورد حدود آذربايجان ارائه نكرده است.
مسعودي كه در نيمه اول قرن چهارم هجري ميزيسته است، در كتاب مروج الذهب خود، اران را جزوي از آذربايجان به شمار آورده است.30 به نوشتهي مسعودي: «و چون جد كيخسرو كه افراسياب پسر بشنك پسر نبت پسر نشمر پسر ترك بود، در ديار سرو اران آذربايجان كشته شد.»31
مسعودي در جاهاي ديگر كتاب خود از آذربايجان و اران جداگانه نام برده است: «و پرويز [خسرو پرويز] كه پدر را خشمگين ديد، فراري شده و به ولايت آذربايجان، ارمنستان، اران و بيلقان رفت.»32
ابن اثير مورخ شهير و بزرگ اسلام و ايـران، در ذكر حوادث سال 421 ه.ق در مورد فضلوان شدادي كه حاكم اران و شروان بود، مينويسد: فضلون كردي بر بخشي از آذربايجان استيلا يافته و به تملك خود در آورده بود.33
از آن جا كه منطقهي تحت فرمانروايي و تسلط فضلون، آن سوي رودخانه ارس بود، بنابراين، منظور ابن اثير از نوشتن «او بر بخشي از آذربايجان تسلط يافت» همان اران و شروان است.
محمدبنخلف تبريزي از ديگر نويسندگاني است كه اران را جزو آذربايجان به شمار آورده است. به نوشته او، اران ولايتي است از آذربايجان كه گنجه و بردع از اعمال اوست.34 هم او درجاي ديگر، رودخانهي ارس را رودي مينامند كه از كنار تفليس ما بين آذربايجان و اران ميگذرد.35
رحيم رئيسنيا نويسنده كتاب «آذربايجان در سير تاريخ ايـران»، به نقشهاي اشاره كرده است كه شريف ادريسي (493-560 ق) جغرافيدان و نقشه نگار مراكشي در حدود سال 549 ق كشيده است و كنراد مولر آلماني در سال 1928 با الفباي لاتين آن را منتشر نموده است. به نوشته او، شريف ادريسي در نقشهاي كه كشيده، اراضي ميان كوههاي قفقاز و كر را – شروان - «آدري آذربايجان» (آذربايجان پسين و يا عقبي) و اراضي بين رودهاي ارس و كر را «بقيه آردي آذربايجان» و آذربايجان كنوني ايران را «بلاد آذربايجان» ناميده است.36
از ديگر نويسندگان معاصر، مرحوم محمدعلي تربيت در كتاب «دانشمندان آذربايجان» در مورد دانشمندان و شعراي سرزمينهاي هر دو سوي ارس بحث كرده است. علامه دهخدا قزويني نيز در لغتنامه خود اران را اقليمي از آذربايجان معرفي نموده است.37
شمسالدين ساعي در ماده نظامي38 قاموس الاعلام خود كه در سال 1308 ق (1891 م) در استانبول منتشر شده است. زادگاه نظامي را گنجه آذربايجان نوشته است. و بدين ترتيب اين شهر را كه در شمال رود ارس و جنوب رود كر قرار دارد، از شهرهاي آذربايجان دانسته است.39
تا اين جا درمورد مرزهاي شماي آذربايجان به دو نظرات مختلف و متناقض اشاره شد. آنهايي كه مرز شماي آذربايجان را تقريباً رود ارس دانسته و گاهي نخجوان را نيز جزو شهرهاي آذربايجان دانستهاند. و از نوشتههاي عدهاي ديگر، چنين مستفاد ميشود كه مرزهاي آذربايجان فراتر از رودخانه ارس و گاهي تا دربند قفقاز امتداد پيدا ميكرد. از آن جا كه براي اثبات اين دو نظريه، مدارك و اسناد فراواني از نويسندگان متقدم (دوره اسلامي) وجود دارد، بعيد به نظر ميرسد كه آلوده به اغراض سياسي باشند و خواسته باشند به خاطر اهداف و مقاصد سياسي خود، مرزهاي يك منطقه را به عقب يا جلو ببرند. در اين صورت اين سوال پيش ميآيد، كه پس اين همه تناقضگوييها را در موردمرزهاي شمالي آذربايجان چگونه ميتوان توجيه و دلايلي براي آن ارائه نمود؟
به نظر ميرسد كه اين همه تناقض و اختلاف نظر درباره حدود شمالي آذربايجان در آثار نويسندگان اسلامي از همجواري، تداخل و پيوندها و سرنوشت و تاريخ مشترك مردمان اين سو و آن سوي ارس به ويژه در دورهي اسلامي نشات گرفته باشد.
براساس مدارك و مطالبي كه قبلاً ارائه گرديد، ميتوان گفت كه تا اواسط قرن سوم قمري، رودخانهي ارس تقريباً مرز آذربايجان را در قسمت شمال تشكيل ميداد (تا زمان ابن خردادبه). بعد از اين كه حاكميت اسلام از قرن سوم به بعد با سركوب قيام بابك در اين مناطق تثبيت شد، اران و آذربايجان غالباً تحت نظر و حكومت يك نفر والي قرار داشت، و به همين جهت همان طوري كه قبلاً نيز به آن اشاره شد، در كتب جغرافينگاران و جهانگردان قرن چهارم، سرزمينهاي آذربايجان و اران و گاهي ارمينيه در يك فصل مشترك مورد بررسي قرار گرفته است.
به نظر احمد كسروي: «در قرنهاي نخستين اسلام كه تازيكان در همه جاي ايران رشته فرمانروايي را در دست داشتند اران بيشتر تابع آذربايجان بود و كسي كه به عنوان والي براي هر دو از شام يا بغداد فرستاده ميشد، در آذربايجان مينشست، گاهي ارمنستان نيز تابع آنجا بود ... از اين جاست كه از اين سه سرزمين يكجا و با هم ياد ميشد.»40 دكتر زرياب، علت اختلاف نظر در مورد مرز شمالي آذربايجان را در قرنهاي چهارم و پنجم ق تا زمان ياقوت حموي (قرن هفتم ق) تسلط مسلمانان بر سراسر آذربايجان و اران و اسلام آوردن اهالي هر دو سرزمين ميداند و به همين جهت، جغرافينگاران حدود اران و آذربايجان را گم كردند و از اين روگاهي حد شمالي آذربايجان را تا قسمتهاي خيلي شماليتر رود ارس بالا بردهاند.41
بنابراين، ميتوان گفت كه سرزمينهاي شمالي و جنوب رود ارس در دوره اسلامي علي رغم آن كه، نام جداگآنهاي داشتند و رودخانهي مزبور نيز مرز طبيعي ميان آنها به شمار ميرفت ولي از لحاظ سياسي و جغرافيايي تا زمان مهاجرت سيلوار سلجوقيان به سرزمينهاي اران و آذربايجان، تقريباً يك واحد [اداري] محسوب ميشدند.
مهاجرتهاي پياپي سلجوقيان در قرن پنجم هجري به سرزمينهاي اران و آذربايجان و برچيده شدن بساط حكومتهاي محلي نظير رواديان، شداديان و غيره و نيز گسترش زبان تركي و عقبنشيني و تقريباً امحا زبآنهاي محلي، بستر مساعدي براي تسريع روند ارتباطات و پيوندها و هم جوشيهاي فرهنگي، اقتصادي، قومي و ديني پديد آورد. داشتن دين واحد و همه عوامل قبلي باعث اختلاط هر چه بيشتر مردمان دو سوي رودخانه ارس شد.
در همين زمآنها (بعد از سلجوقيان) بود كه به قول بار تولد: «اران بلاواسطه به آذربايجان ملحق گرديد»42. تا آن جا كه بعد از آن نام اران نيز تحتالشعاع نام آذربايجان كه معروفتر بود، قرار گرفت و بندرت در كتابها به كار رفت. چنانكه در كتاب مطلع السعدين43 كه شرح لشكركشيهاي تيمور و امراي قره قويونلو و اَق قويونلوست، به ندرت آن هم با نام قراباغ اران بر ميخوريم. اسكندر بيك منشي مولف عالم آراي عباسي به مناسبتي در دو سه مورد از اران نام برده است. ولي بيشتر از قراباغ و شيروان ياد كرده است.44
نظر نگارنده اين است كه رودخانه ارس حداقل تا دوره مهاجرت سلجوقيان عليرغم وابستگي اداري و سياسي اران به آذربايجان با استناد به نوشتههاي معتبر جغرافينگاران و مورخان اسلامي مرز شمالي آذربايجان بوده است، هر چند مردمان آن سوي ارس (اران) در همين دوره نيز اشتراكات زيادي با مردم آذربايجان داشتند، ولي از دوره سلجوقي به بعد در اثر استيلاي همه جانبه سلجوقيان بر كل منطقه اهالي دو خطه اران و آذربايجان از لحاظ زباني، فرهنگي، ديني و تا حدودي سياسي تشكيل يك واحد را دادند. براين اساس از زمان حاكميت تركان سلجوقي اطلاق نام آذربايجان به جاي اران (صرف نظر از اهداف و توطئهها و نقشههاي سياسي كه در ذهن بعضي از افراد است) چندان غيرطبيعي و غيرمترقبه نمينمايد. زيرا سرزمين اران رفته رفته نام خود را نيز از دست ميداد.
سرزمين آذربايجان ايران از زمان عقد معاده تركمنچاي در سال 1828 م از طرف شمال به رود ارس محدود شده است. ميبينيم كه حوادث تاريخي و سياسي در پيشروي و پسروي مرزهاي آذربايجان خيلي موثر بوده است.
همسايهي آذربايجان ايران در شمال، از سال 1918 ميلادي يعني از زمان حاكميت حزب مساوات در آن جا، رسماً نام آذربايجان گرفت و هم اينك پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي به عنوان جمهوري آذربايجان در نقشههاي جغرافيايي ظهور پيدا كرده است. براساس مدارك تاريخي واضح است كه آن سرزمين قبل از هر چيز تحتالشعاع نام آذربايجان ايران بوده ولي نام آذربايجان نداشته است و يكي از ايالات مهم ايراني تا عهدنامههاي ننگين گلستان و تركمنچاي به نام اران را تشكيل ميداده است.
عنوان مبحث: سوالات نهاد مبحث اسلام، مردم و ولایت از دیدگاه امام خمینی همراه با پاسخ شامل: 3 جلسه تعداد صفحات: 3 سوالات و جواب ها بصورت تایپ شده با فونت استاندارد می باشد که قابلیت سرچ در زمان آزمون را دارد سوالات ترم جدید همراه با پاسخ برای نمره 20 فرمت: ... ...
دانلود فایلهای بسته آمادهچاپ و نصب تابلو اعلانات مسجدنما همیشه دنبال این بودی یه جایی باشه تا راحت بتونی محتوای مطمئن با طراحی خوب را پیدا کنی؟ همیشه دنبال این بودی یکی کارهای محتوایی را ناظر به مسائل روز انجام بده و دغدغه تأمین محتوا را نداشته باشی؟ همیشه ... ...
پاورپوینت انسان و محیط زیست درس 3 هوا، نفََسِ زندگی ...
پاور پوینت اختلال لکنت زبانگفتار درمانی ...
پاورپوینت فن وکالت و دفاع ...
پاورپوینت مدیریت مالی نوین ...
تست هوش1- ریون کودکان 2- ریون بزرگسالان 3-.ریون پیشرفته 4- راهنمای اجرای پرسشنامه ریون پیشرفته 5- تست هوشی ریون کودکان همراه با کلید ...
پاورپوینت خلاصه راهبری شرکتی مفاهیم و موردکاوی ...
پاورپوینت انسان و محیط زیست درس 1 آب، سرچشمۀ زندگی ... ...
پاورپوینت انسان و محیط زیست درس 2 خاک، بستر زندگی ... ...
Excel VBA - Step by Step Guide To Learning Excel Programming Language For Beginners Year:2017 Language:English Pages:106 File:PDF, 1.21 MB IPFS:CID , CID Blake2b ... ...
Essentials of Game Theory: A Concise, Multidisciplinary IntroductionGame theory is the mathematical study of interaction among independent, self-interested agents. The audience for game theory has grown dramatically in recent years, and now spans disciplines as diverse as ... ...
Violin for Beginners: The Complete Guide to Learn to Play Violin in a Simple Way. Includes Music Theory and Sheet Music Explore the Multiple Facets of Music, and Color Your World in as Many Ways as You Like by Learning to Play the Violin Have you always wanted to learn to ... ...
پاورپوینت بیماری تورم عفونی بینی و نای گاو(IRB) با فرمت ppt ودر 21 اسلاید قابل ویرایش قسمتی از متن پاورپوینت بیماری تورم عفونی بینی و نای گاو(IRB) تاریخچه طی دهه 1950 در ایالت متحده نیاز روز افزون به پروار بندی در مقیاس وسیع وظهور نوعی سندرم جدید به نام رینوتراکئیت عفونی گاو ...
کتاب جنگ و صلح نویسنده لئو تولستوی War and Peace by Leo Tolstoy کتاب جنگ و صلح، رمانی نوشته ی لئو تولستوی است که نخستین بار در سال 1867 وارد بازار نشر شد. این رمان به شکل کلی به ماجرای یورش ناپلئون به روسیه در سال 1812 می پردازد و ماجرای سه تن از شناخته شده ترین شخصیت های ... ...
اگر به یک وب سایت یا فروشگاه رایگان با فضای نامحدود و امکانات فراوان نیاز دارید بی درنگ دکمه زیر را کلیک نمایید.
ایجاد وب سایت یا