امروزه بسیاری از دانشجویان پس از فارغ التحصیلی درگیر مشکل قدیمی استخدام وکار می شوند. چیزی که در جامعه ما مدت هاست گریبانگیر جوانان شده است. اما چرا؟ چرا امروزه دانشگاهها قادر به آماده سازی دانشجویان برای صنعت نیستند؟ چرا بسیاری از دانشجویان پس از فارغ التحصیلی خود را آماده برای روبرو شدن با جامعه و صنعت نمی بینند؟ دلیل اصلی این اتفاق را می توان به شکاف وسیع و عمیق ما بین دانشگاه و جامعه دانست. شکافی که باید مرمت شود و امروزه همچنان عمیق تر و وسیع تر می شود. دور هر دانشگاهی از دانشگاههای ایران حصاری کشیده اند، گویا دانشگاه یک پادگان نظامی است! دانشگاه بدین گونه، چیزی جدای جامعه به نمایش در می آید. در صورتی که دانشگاه باید با جامعه همیشه در تعامل باشد تا مسائل و مشکلات جامعه را ببیند و بشناسد و به جای آنکه به دانشجو مسائل جوامع دیگر و یا مسائل سالها حل شده را بدهد، مسائل جامعه خودمان را بدهد تا با حل این مسائل هم مشکلی از مشکلات جامعه حل شود و هم دانشجو را یک محقق و علم جوی واقعی تربیت کند.

و دانشجویان بایستی بدانند که اگر کار نیست دلیلش عدم وجود شناخت کافی آنها از جامعه و صنعت است . چیزی که برگرفته از نظام آموزشی دانشگاههای ماست. کشور ما هنوز در ابتدای راه توسعه است بنابراین چندین سال جا برای کار دارد ولی همه چیز بستگی به شناخت ما دارد که تا چه حد در دوره تحصیلمان در دانشگاه از جامعه و صنعتی که در آینده وارد آن خواهیم شد شناخت خواهیم داشت.

علم و دانشجو

وظیفه اصلی یک دانشجو تلاش برای پاسخ دادن به سوالات و یا طرح سوالات جدید می باشد. دانشجو را در دانشگاه باید به گونه ای تعلیم داد تا یاد بگیرد که چگونه بتواند سوالاتش را حل کند و با پرورش حس کنجکاوی و علم جویی وی را وادار کرد تا سوالات بسیاری را مطرح و برای پیدا کردن جوابهایش تلاش کند. نباید به دانشجو راه حل آموخت بلکه باید به او چگونگی مسیر حل مسئله را آموزش داد. دانشمند کسی است که سوالات بی جواب بسیاری در ذهن دارد و به دنبال جواب آنهاست؛ و نه تنها کسی که علوم بسیاری آموخته است!

آنچه گذشت دانشجو را گره گشای مسائل جامعه جلوه می داد اما متأسفانه آنچه در دانشگاههای ما صورت می گیرد چیزی متفاوت از بحث انجام گرفته است:

دانشجو در دانشگاه، مسائل جامعه خود را نمی بیند، بلکه با مسائل جوامع دیگر مواجه است.

به دانشجو حل المسائل می دهند و نه طریقه حل مسئله را.

گزینش دانشجو اغلب از محفوظات اوست و نه خلاقیت وتوانایی های او.

همه باید یک چیز را یاد بگیرند و امتحان بدهند در صورتی که هر فرد توانایی متفاوت و خاص خود را دارد.

آزمون ها اغلب در یک روز ۲ تا ۳ ساعت صورت می گیرد و نه در یک بازه زمانی.در حالیکه همانطور که می دانیم حل مسئله ممکن است چندین روز نیازمند تحقیق و مطالعه باشد.

مشخصه دانشجو یک عدد (نمره) است و می دانیم که خیلی چیزها را نمی توان با اعداد نشان داد.

دانشجویی که با کمک حل المسائل ،حل مسائل را یاد می گیرد و مطمئناً نمره خوبی هم خواهد گرفت چه می آموزد؟ اگر مسئله ای به او داده شود که حلش وجود ندارد و یا در دسترس نباشد، آیا او توانایی حل آن را دارد؟ و یا اگر توانست حلش کند آیا می تواند پس از حل آن از صحتش مطمئن شود؟ همانطور که گفته شد در جامعه مسائل بسیار زیادی وجود دارد که بی جواب اند (و حل المسائل نیز ندارند).

بسیاری از مسائلی که ما در دانشگاه حل می کنیم در دنیای واقعی خودمان وجود ندارند، زیرا آن سوالات متعلق به جامعه ما نمی باشد بلکه متعلق به کشورهای توسعه یافته است. پس چه دلیلی دارد که ما به طور مداوم سوالات آنها را جواب دهیم؟ چرا نباید به سوالات جامعه خودمان جواب دهیم؟ و اگر بگوییم دانشگاههای ما شعبه دانشگاههای خارج است، سخنی گزاف نگفته ایم.

اغلب دانشجویان پس از فارغ التحصیلی در مقطعی چون لیسانس خود را آماده برای ورود به جامعه و صنعت نمی بینند و تصمیم به ادامه تحصیل و یا خروج از کشور را دارند.عدم شناخت کافی دانشجو از جامعه و صنعت خود، موجب این دو تصمیم است و به جرأت می توان گفت نقص نظام آموزشی ما در دانشگاهها دلیل اصلی این اتفاق می باشد.ارائه واحدهای اضافه و بلااستفاده و غیر ضروری که جای واحدهای درسی مهم و ضروری راپر کرده اند؛ در اغلب رشته ها به ۲۵ تا ۳۰ واحد هم رسیده است. اغلب صنعتگران با دیدن دانشجویان فارغ التحصیل بر این باورند که آنها تخصص چندانی در رشته خود ندارند. چرا به جای این چند واحد، واحد هایی ارائه نشود که دانشجو را در زمینه هایی متخصص کند؟این واحدهای جایگزین می تواند به مسائل روز و آینده دانشجو و جامعه ی او،تشریح مفهوم علم بومی، چگونگی برخورد با جامعه و صنعت در حیطه ی رشته ی خود و آشنا کردن وی با وظیفه ی وی که بهبود وضع جامعه و صنعت است بپردازد.در عین حال می توان او را به جامعه وارد نمود و با فراهم آوردن شرایطی برای فراگیری تخصص در شاخه های کاربردی رشته ی خود، پله پله راه ورود به صنایع بزرگ را از مسیر فعالیت در صنایع کوچکتر برای وی هموارتر کرد.

آنچه مسلم است دیدگاه و شناخت دانشجو به جامعه و صنعت بسیار مهم است. در دانشجو باید این احساس شکوفا گردد که برای بهبود اوضاع آمده است و نه سربار صنعت شدن.نقش دانشگاه ها در این باب بسیار مهم و حیاتی است.

از سوی دیگر به مسائلی بر می خوریم که باعث می شود صاحبان صنایع تمایل کمتری به استفاده از نیروی کار تازه فارغ التحصیل نشان دهد.مسائلی که بد نیست مدنظر انجمن های علمی دانشجویی باشد.از جمله:

عدم توانایی دانشجو در کار گروهی: بیشتر جوانان گویا فردگرا رشد یافته اند و تمایلی به کار گروهی ندارند و یا با حضور در کار گروهی، کار گروهی را کند می کنند.

عدم تعهد کافی به کار:برای صنعت و حتی خود دانشجو روشن نیست که چقدر برای کارش سرمایه گذاری کرده است. و همین عدم شفافیت صنایع را در استخدام وی دچار تردید می کند. اگر بدانیم که نیروی کار ما قرار است چند سالی برای ما کار کند،بهتر می توانیم بر روی اهداف خودمان تمرکز کنیم و آن نیروی کار را آموزش دهیم تا در آینده نزدیک بازده کار را افزایش دهد.

عدم تخصص لازم: اغلب مشاغل صنعتی نیازمند این است که فرد دارای تخصص لازم در آن زمینه باشد. اما عدم تخصص لازم باعث می شود تا هزینه آموزش برای صنعت بالا رود و استخدام وی برای شرکتها به صرفه نباشد.

کارهای صورت گرفته در انجمن ها همیشه با حضور دانشجویان و کار گروهی همراه بوده است. بنابراین مورد اول می تواند اینگونه حل شود که دانشجویان با مشارکت در انجام کار گروهی در انجمن علمی، با ادبیات کار گروهی آشنا شوند. انجمن های علمی بایستی سعی کنند تا از فرد گرایی در کارهایشان بپرهیزند ومشتاقانه خواستار مشارکت همه دانشجویان در کارهای گروهی باشند.

تعهد به کار به مسئولیت پذیری و هدفمندی دانشجو بستگی دارد.چیزی که باز هم در انجام کارهای گروهی در انجمن علمی صورت می گیرد. دانشجویان در کنار هم با انجام کارها، حس مسئولیت پذیری و هدفمندی شان برانگیخته می شود و یاد می گیرند که چگونه به مسئولیتی که بر عهده آن است متعهد باشند، البته نحوه توزیع مسئولیت و مدیریت افراد بسیار مهم است چرا که مدیریت ضعیف می تواند نتیجه ای برعکس بدهد.

اما در مورد تخصص دانشجو، هرچند آنچه انجمن علمی می تواند انجام دهد خارج از تخصص اوست و نیازمند یاری رسانی اساتید و مسئولین دانشگاه است، اما انجمن های علمی دانشجویی با ایجاد گروه هایی تحت عنوان «دانشجو و صنعت» می توانند در این زمینه تلاش کنند. این گروه ها می توانند در شناختن بیشتر و بهتر صنعت و جامعه تلاش کنند و دستاوردهای خود را به همه اطلاع دهند تا با شناخت خوب، همه دانشجویان به سمت آماده سازی خود برای صنعت و جامعه خود حرکت نمایند. البته این دستاوردها می تواند به اساتید هم منتقل شود تا مسیر آموزش نیز به سمت این آماده سازی حرکت کند.

مجددا تکرار میکنم که ایجاد شناخت مناسب از جامعه و صنعت بسیار اهمیت دارد چرا که اگر دانشجویان بدانند که جامعه و صنعت از آنها در اینده چه می خواهند؛ این فرصت را در حین تحصیل دارند تا خود را برای آن آماده کنند و درس ها را عمیق تر و هدفمندتر دنبال. همچنین دانشجویان با شناخت خوب از جامعه و صنعت دید خوبی نسبت به رشته خود پیدا خواهند کرد و این هدف گذاری دانشجو برای آینده خود بسیار اهمیت دارد.

اما دیگر پیشنهاد در آماده سازی دانشجو برای جامعه و صنعت ،تغییر دیدگاه فعلی دانشجو به جامعه و صنعت است. در صحبت های قبلی به این نتیجه رسیدیم که وظیفه دانشجو حل مسائل بی جواب جامعه است. اما برای شروع بهتر است از مسائل کوچکتر شروع کرد. لذا صنایع کوچک را برای شروع کار دانشجویی می توان پیشنهاد نمود. صنایع کوچک بر خلاف صنایع بزرگ،از لحاظ اقتصادی در تنگنا هستند و اغلب توانایی بهبود اوضاع خود را ندارند، چراکه برای پیشرفت نیازمند سرمایه اند که از صنایع کوچک برنمی آید. لذا نیروی دانشجو که هم کم هزینه است(!) و هم پرانرژی و هم جویای نام و جویای تجربه و... می تواند از خدمت به این گونه صنایع شروع کند و این صنایع را بهبود بخشد. می دانیم که تعداد صنایع کوچک بسیار زیاد است و بنابراین فرصت شغلی بسیار زیادی نیز برای آنها وجود دارد.

بنابراین انجمن های علمی می توانند در شناساندن صنایع کوچک به دانشجو و همچنین شناساندن دانشجو به صنایع کوچک نقش مهمی را ایفا کنند. البته این ارتباط نیازمند ایجاد اعتماد ما بین طرفین نیز می باشد. از طرفی اغلب خدمت رسانی به این صنایع نیازمند تخصص بسیار بالا نیست و این خود از ویژگی های این کار است، که هر دانشجویی می تواند وارد آن شود.

نتیجه اینکه دانشجو یک سرمایه باارزش برای جامعه است که نباید آن را نادیده گرفت. وظیفه دانشجو همانا حل کردن مسائل جامعه خود است. او در ابتدای راه خود نیازمند کمک افراد باتجربه و اساتیدش است. به دانشجو باید شیوه حل مسائل را یاد داد و نه خود حل مسئله را تا بتواند با تمرین بیشتر با مسائل جامعه برخورد کند و آنها را حل کند؛ مسائلی که برایشان جوابی وجود ندارد. و باید باور کنیم که نیروی جوانی دانشجو چاره کار جامعه است.

انجمن های علمی دانشجویی ، گروهی پرانرژی و فعال می باشند و می دانند آنچه از فعالیتهای خود یاد می گیرند همانا درس زندگیست. برای وارد شدن به جامعه و صنعت ابتدا نیازمند شناخت خوب و مناسب از آنیم لذا با وجود شکاف بزرگ و عمیقی که هم اکنون ما بین دانشگاه و جامعه می باشد، انجمن های علمی دانشجویی می توانند با برقراری ارتباط ما بین این دو زمینه آشنایی و شناخت دانشجو از جامعه و همچنین جامعه از دانشجو را فراهم کنند. آشنا کردن دانشجو با صنایع کوچک می تواند سکوی پرتابی برای رشد دانشجو و پیشرفت جامعه باشد.

بهرام جهانشاهی

دانشجوی کارشناسی مهندسی کامپیوتر دانشگاه شهید بهشتی