واقعه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، شوک بزرگی برای مردم امریکا بود. پیش بینی این رویداد به زمان های دورتر بر می گردد. ۲۵ سال پیش پروفسور جرالد هولتون (دانشگاه آکسسفورد) مقاله جالبی درباره تروریسم منتشر کرد و در آن به توصیف سه نوع از تروریسم پرداخت. نوع اول یا همان تروریسم سنتی، توسط فرد یا گروه کوچکی که به دلایل شخصی مصمم به آسیب رسانی گسترده هستند، انجام می شود. این نوع از تروریسم با هیچ دولتی ارتباطی ندارد. نوع دوم تروریسم توسط دولتی که قادر به ایجاد رابطه با سایر دول از طریق روابط معمول نیست، صورت می پذیرد. این دولت فعالیت های خود را علیه مردم خود یا مردم سایر کشورها انجام می دهد. نوع سوم تروریسم وقتی شکل می گیرد که تروریست نوع اول درمی یابد که می تواند منابع مالی و فنی را از تروریست نوع دوم دریافت کند.

امروز امریکا اعتقاد دارد که با نوع سوم از تروریسم روبروست. آسیب پذیری امریکا در مقابل تروریسم صرفاً به خاطر خود تروریست ها نیست؛ بلکه به خاطر سیستم های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی این کشور است.

روابط میان دولت و دانشگاه ها

روابط میان دولت و دانشگاه ها پس از هر جنگ بزرگ تغییر کرده است. قبل از جنگ جهانی دوم، در طول آن و حتی مدتی پس از آن، هر کس می دانست وقتی کشور به او نیاز دارد باید از کاری که در حال انجام آن بود دست بکشد. جامعه علم و فناوری کاملا وقف مبارزه با دشمنی شده بود که شناخته شده بود. افراد خود را در شرایط دشوار قرار می دادند. اما جنگ پایانی می داشت و پس از آن دوباره زندگی در زمان صلح ...

جنگ سرد تا حدی متفاوت بود؛ چرا که مدت مشخصی نداشت. اما با جنگ جهانی از آن جهت مشابه بود که دشمن دولتی بود که خوب شناخته شده بود. افراد نظامی و افراد درگیر در سیاست خارجی مسئولیت اداره این وضعیت را بر عهده داشتند. جامعه نیز باید از آن وضعیت پشتیبانی می کرد. با این حال زندگی شهری مختل نشده بود. حمایت آکادمیک نیز بیشتر از راه مؤسسه های پژوهش های پایه ای بود.

اما جنگ علیه تروریسم متفاوت است؛ دشمن ناشناخته ای وجود دارد و مدت جنگ نیز مشخص نیست.

دانشگاه ها بر اساس ارزش های سنتی شان، نیاز به حمایت از مردم در این جنگ دارند. اما تغییرات مهمی لازم است. امروز تروریسم در نهایت قدرت از نظر جنگ غیرمتقارن قرار دارد. امروزه هر تهدید تروریستی یک جنگ جدید است. تروریست ها اکنون از لحاظ فنی قدرتمند هستند و ممکن است مجهز به سلاح های کشتار جمعی شده باشند. اما وظیفه و نقش دانشگاه ها در حل این مشکل چیست؟

اولین چیزی که دانشگاه ها به آن پی بردند این بود که دولت امریکا به گونه ای سازماندهی نشده که بتواند با مشکلی که اجزای آن از الگوی خاصی پیروی نمی کند، مقابله کند: آیا تروریسم جنگ است یا جرم؟ آیا یک مسأله داخلی است یا خارجی؟ کوتاه مدت است یا بلند مدت؟ مبارزه با آن وظیفه دولت است یا شهروندان و بخش خصوصی؟ دولت امریکا به گونه ای سازماندهی شده که با هر کدام از این مسایل (جنگ یا جرم، داخلی یا خارجی...) با دو شیوه متفاوت برخورد می کند. اما چالش تروریسم ترکیبی است از این مسایل.

جامعه فنی امریکا آماده فراخوانده شدن برای شرکت در این مبارزه است. اما مسأله اینجاست که چگونه این مبارزه باید انجام شود؟ آیا دولت به گونه ای سازماندهی شده که از مشارکت دانشگاه ها سود ببرد؟!

آسیپ پذیری های جامعه امریکا

علم نه تنها به عنوان عامل ایجادکننده اقتصاد موفق عمل کرده است، بلکه عامل پدیدآمدن سلاح هایی است که تروریست ها از آن استفاده می کنند. این سلاح ها از همان فناوری استفاده می کنند که در اهداف صلح آمیز به کار می رود.

یکی از بزرگ ترین مشکلات امریکا این است که ساختارهای حساس زیربنایی این کشور ارتباطات عمیقی با هم دارند. وقتی بخشی مورد تهاجم قرار می گیرد سایر بخش ها نیز تحت تأثیر قرار می گیرند. سه ساختار اصلی زیربنایی عبارتند از انرژی، ارتباطات و حمل و نقل که البته کاملاً به هم وابسته اند و تروریست ها از این موضوع به خوبی اطلاع دارند.

امروزه تهدیدهای تروریستی بسیار متنوعند و تنها به سلاح های کشتارجمعی خلاصه نمی شوند. این تهدیدها بیوتروریسم، سلاح های شیمیایی، حمله هسته ای و ... را شامل می شوند. همه این ها ساختارهای زیربنایی را تهدید می کنند.

آسیب پذیریِ دیگر، به مسایل امنیتی بر می گردد. در کشور امریکا، مسایل امنیتی و دفاعی بر اساس «دیوار نازک» طرح ریزی شده است. افراد برای ورود به کشور امریکا به شدت مورد ارزیابی قرار می گیرند، ولی وقتی کسی وارد کشور شد، دیگر وارد شده است. این موضوع در مورد همه سیستم ها مثل سیستم امنیتی کامپیوتر صادق است.

پژوهش های پایه

تروریسم بسیار بیشتر از مشکلات قبلی به روش جدید فکرکردن درباره ماهیت تهدیدها و راه مبارزه با آنها نیاز دارد. مقابله با تروریسم نیاز به مهندسی سیستم ها و تجزیه و تحلیل آنها دارد. مبارزه با آن نیاز به برنامه های پژوهشی مبتنی بر اهداف استراتژیک دارد. پژوهش های پایه ای در زمینه نیاز امریکا به اتخاذ استراتژی های مناسب کمک شایانی خواهد کرد. اگرچه این پژوهش ها به پرسش های موجود پاسخ دقیقی نمی دهد ولی در تغییر سؤالات مؤثر خواهد بود.

اگر پژوهش های پایه غفلت موجود درباره مسایل اساسی را از بین ببرد، می تواند رویکردی جدید برای مشکل تروریسم را فراهم آورد. این نقش اساسی پژوهش های پایه است. اما ساختارهای موجود در دولت آماده انجام این کار نیست.

مبارزه با تروریسم در حال تحت تأثیر قراردادن تمام قواعد دانشگاه هاست. بطور اساسی باید به نقش علوم اجتماعی و انسانی توجه شود.

بخش های مختلفی مسئول تأمین نیازمندی های جنگ علیه تروریسم خواهند بود. بهبود حس گرها و برخورد با مواد خطرناک مربوط به شیمی، فیزیک و مهندسی خواهد بود. تهدیدهای پرتوی و هسته ای در حیطه علم هسته ای است. مواجهه با بیوتروریسم به علوم زیستی و خدمات پزشکی نیاز دارد. محافظت از آب، غذا و کشاورزی به زیست شناسی و شیمی نیازمند است. شهرها و مردم آن توسط علوم رفتاری و اجتماعی محافظت خواهند شد و ...

همواره دولت ها نسبت به نقش علوم انسانی و اجتماعی مردد بوده اند، درحالیکه زمینه های زیادی برای ایفای نقش این علوم وجود دارد. دانشمدان علوم اجتماعی موضوع تروریسم را بسیار جامع مورد مطالعه قرارداده اند و می توانند اطلاعات بسیار ارزشمندی را دراختیار کشور قرار دهند.

امریکا نیازمند رویکردی مبتنی بر ارتباطات میان سیتم ها و همکاری های داخل بخشی است. در واقع ای مسأله چالشی برای امریکاست. امریکا در این زمینه تجربه چندانی ندارد. پژوهش ها برای مبارزه با تروریسم باید بین بخشی باشد که البته بسیار دشوار است. ساختارهای دانشگاهی نیز در این زمینه ضعف دارند. امریکا نیازمند نوآوری های سازمانی است، چه در دولت و چه در دانشگاه ها.

دانشگاه ها منابع زیادی در اختیار دارند. توانایی های پژوهشی دارند. با دولت و صنعت ارتباط دارند. به دانشجویان و همکاران در تمام دنیا دسترسی دارند. توانایی های مرتبط در زمینه علوم اجتماعی دارند... با این حال آنها نیازهایی نیز دارند:

به منابع پژوهشی بیشتری نیاز دارند. نیاز به ادامه دسترسی به منابع و دانشجویان خارجی و آزادی تبادل اطلاعات فنی و سطح مورد قبولی از امنیت دارند.آنها نیاز دارند که بتوانند به دانشجویان جدید پذیرش دهند و با دانشجویان خارجی بدون محدودیت های غیر منطقی ارتباط داشته باشند.

باید توانایی دولت در زمینه اداره کردن برنامه های پژوهشی افزایش یابد. اگر این اتفاق رخ ندهد امریکا در مبارزه علیه تروریسم مشکل خواهد داشت. استراتژی صحیح پژوهشی می تواند در جهت فناوری هایی با دو کاربرد باشد. امریکا می تواند مسایلی را تعریف کند که هم نیازهای شهری را مرتفع می سازند و هم نیازهای امنیتی را؛ مثلاً ایجاد روش های مؤثرتر در تشخیص عفونت ها پیش از ایجاد علایم بالینی.

قوانین جدید به دنبال افزایش علاقه دانشجویان امریکایی به علم است. جذب کردن دانشجویان امریکایی به سمت علم و ارتقای آموزش عمومی یک ضرورت است.

اتفاق بدی نیز ممکن است رخ دهد:

بسیاری از مؤسسات، تعداد زیادی از برنامه هایشان را به عنوان مبارزه علیه تروریسم معرفی خواهند کرد و همین باعث ایجاد موانع جدیدی خواهد شد.ماهیت پژوهش ها ممکن است تغییری نکند ولی تحت عنوان دفاع از کشور و مهم از نظر امنیت ملی قرار می گیرند. بنابراین کنگره با علم بر نقش مهم دانشگاه ها، محدودیت هایی رابرای ارتباطات، انتشارات و مانند اینها اعمال خواهد کرد.

?مسایل امنیتی در محیط دانشگاه ها نیز مسأله ای بغرنج تر از آنچه در زمان جنگ سرد وجود داشت خواهد بود... حملات تروریستی گوناگون هستند و جامعه از دانشگاه ها انتظار خواهد داشت دانشجویانی را که می توانند تهدید باشند بیابند.

عمار حسن زاده کشتلی

منبع:

Branscomb Lewis M. The Changing Relationship between Science and Government Post-September ۱۱. In: Science and Technology in a Vulnerable World. American Association for the Advancement of Science (AAAS) ۲۰۰۲.