فروشگاه اینترنتی پاسارگاد آریان

فروشگاه اینترنتی پاسارگاد آریان

فروش انواع کتب اینترنتی، مرجع تمامی کتاب های آموزشی، درسی، جزوه ای و... با تجربه بیش از 10 سال

آمار سایت

اشتراک در خبرنامه

جهت عضویت در خبرنامه لطفا ایمیل خود را ثبت نمائید

Captcha

آمار بازدید

  • بازدید امروز : 295
  • بازدید دیروز : 727
  • بازدید کل : 1454030
  • عنوان اسلاید
  • عنوان اسلاید
  • عنوان اسلاید

آیا اجنه پیامبرانی از جنس خودشان دارند؟


آیا اجنه پیامبرانی از جنس خودشان دارند؟

 


خداوند در آیه 130 سوره انعام آمده است «ما براى جنّ و انس، پیامبرى از جنس خودشان مبعوث مى‏گردانیم.» چرا در سوره جنّ، پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) را پیامبر جن و انس معرفى مى‏کند؟


جن

با توجّه به این‏که در آیه 130 سوره انعام آمده است: «ما براى جنّ و انس، پیامبرى از جنس خودشان مبعوث مى‏گردانیم.» چرا در سوره جنّ، پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) را پیامبر جن و انس معرفى مى‏کند؟

در این‏که آیا آیه: «یمَعْشَرَ الْجِنّ وَالْإِنسِ أَلَمْ یَأْتِکُمْ رُسُلٌ مّنکُمْ یَقُصُّونَ عَلَیْکُم ...»؛[1] اى گروه جنّ و انس، آیا از میان شما، فرستادگانى براى شما نیامدند که آیات مرا بر شما بخوانند .... بر این امر دلالت دارد که جنّ نیز پیامبرى از خودشان داشته‏اند یا خیر، علامه طباطبائى مى‏گوید: کلمه «منکم»، (از شما)، فقط دلالت دارد که انبیا، از جنس مخاطبانند؛ یعنى همه جنّ و انس، نه این‏که پیامبران، از جنس دیگرى؛ مثلًا ملائکه باشند که مخاطبان، وحشت کنند و با آنها انس نگیرند و سخنشان را نفهمند، امّا این ‏که بگوییم هر کدام از طایفه جنّ و انس، پیامبرى مستقل و هم جنس خود دارند، آیه شریفه، چنین دلالتى ندارد.[2]

بر این اساس، این آیه، نمى‏گوید که هر گروهى پیامبرى از جنس خود دارد؛ افزون بر این‏که آیات دیگر قرآن برخى پیامبران را دست کم، مبعوث شده براى عالمیان و جن و انس مى‏داند؛ از جمله آیه شریفه‏اى که سخن گروهى از جنیان را نقل مى‏کند: «یقَوْمَنَآ أَجِیبُواْ دَاعِىَ اللَّهِ وَ ءَامِنُواْ بِه»؛[3] اى قوم ما! دعوت کننده الهى را اجابت کنید و به او ایمان آورید.

شأن نزول آیه فوق، این است که رسول خدا (صلی الله علیه وآله)، از مکّه به سوى بازار عکاظ در طائف آمد که مردم را به اسلام دعوت کند، امّا هیچ کس دعوتش را پاسخ نگفت. آن حضرت در راه برگشت به سوى مکّه، به محلّى به نام وادى جنّ رسید. در دل شب به تلاوت قرآن پرداخت، جمعى از طایفه جنّ، از آن‏جا مى‏گذشتند و هنگامى که قرائت قرآن پیامبر را شنیدند، گوش دادند و در پایان به آن حضرت ایمان آوردند و به عنوان مبلّغانى به سوى قوم خود رفته، آنان را به اسلام دعوت کردند.[4]

از امام زین‏العابدین (علیه السلام) نیز پرسیده شد: چرا به پیامبران بزرگ، اولوا العزم مى‏گویند؟ فرمود: چون به شرق و غرب عالم و به جن و انس، مبعوث بوده‏اند

 

بر این اساس، از قرآن استفاده مى‏شود که جنّیان، به پیامبر ایمان آوردند و این‏که پیامبرى هم از نوع خود، داشته باشند از قرآن استفاده نمى‏شود و آیه 130 انعام ‏چنین مطلبى را بیان نمى‏فرماید.

از امام زین‏العابدین (علیه السلام) نیز پرسیده شد: چرا به پیامبران بزرگ، اولوا العزم مى‏گویند؟ فرمود: چون به شرق و غرب عالم و به جن و انس، مبعوث بوده‏اند.[5]

هم‏چنین بر فرض آن‏ که جنّیان از خودشان، پیامبرانى داشته باشند، منافاتى ندارد با آن‏که، پیامبران اولواالعزم انسى هم براى آنها مبعوث شده باشند.

 

پی نوشت ها :‌

[1] . انعام، آیه 130.

[2] . المیزان، ج 7، ص 354.

[3] . احقاف، آیه 31.

[4] . تفسیر نمونه، ج 21، ص 365.

[5] . بحارالانوار، ج 11، ح 61.

انتشار : ۳۰ مهر ۱۳۹۴

عامل بازدارنده انسان از قبول حق


عامل بازدارنده انسان از قبول حق

 


این کسانی که کفر می‌ورزند یعنی به خاطر آن انگیزه‌های ضد ذکر و تنبه از حق روبرو می‌تابند کار این‌ها بسیار، بسیار مشکل است .

 


بت

اغلال بازدارنده انسان از قبول حق

غل‌ها و زنجیرهایی که بر گردن کسی افتادند و اجازه نمی‌دهند که او راست بایستد اجازه نمی‌دهند او با سرعت به پیش برود، اجازه نمی‌دهد او پرواز کند. که در آیات مختلف قرآن آمده إذ الأغلال فی أعناقهم (71 – غافر) و اولئک الاغلال فی اعناقهم (5 – رعد) و امثال ذالک. در آن قطعه اول سوره یس حدود هشت یا ده آیه یک بیان بسیار زیبا و موجز و پر مغزی از همین قضیه هست در برخورد با اینگونه افراد که خداوند می‌فرماید: لتنذر قوماً ما انذرآیائهم فهم غافلون لقد حق القول علی اکثر هم فهم لا یؤمنون انا جعلنا فی اعناقهم اغلالا فهی الی الاذقان فهم مقمحون (6و7و8 – یس) ما غل‌ها را به گردن آن‌ها گذاشتیم اینکه خدای متعال نسبت به غل گذاشتن را به خودش نسبت می‌دهد یک معنای جالب و لطیفی دارد ، و اینکه همه‌ی عوامل و پدیده‌هایی که در عالم هست در منطق قرآن به خدا نسبت پیدا می‌کند معنایش این نیست که خدا این کار را کرده و این بیچاره‌ها مجبور بودند بلکه یک معنای دقیق‌تر و ظریف‌تری دارد. حالا این غل‌هایی که بر گردن آن‌ها گذاشته شده کدام است که نمی‌گذارد آن‌ها آزاد حرکت بکنند یعنی آزاد بیندیشد؟

غل قدرت، غل پادشاهی، غل ثروت، غل بهره‌مندی، غل عنوان متولی‌ی نظام قدیم بر او صدق کردن است. این کسانی که کفر می‌ورزند یعنی به خاطر آن انگیزه‌های ضد ذکر و تنبه از حق روبرو می‌تابند کار این‌ها بسیار، بسیار مشکل است و این دو آیه درباره‌ی این‌هاست.

بنابراین: ان‌الذین کفروا را نمی‌شود گفت کافران به طور مطلق یعنی کسانی که اعتقاد و ایمان نداشتند به خدا و لذا مطلق این‌ها را نمی‌گوئیم چون اصلاً مخاطب ایمان و دعوت الهی همان کفار و مشرکین مکه هستند. پس کسانی از میان آن مشرکین که کفر می‌ورزند، یعنی پافشاری کنند بر عدم معرفت درست و بر تسلیم نشدن به حق، آن پافشاری کنندگان مورد نظرند، و لذا ترجمه‌ی ان‌الذین کفروا سواء علیهم ءانذرتهم ام لم تنذرهم می‌شود: آنان که کفر ورزیدند، یکسان است که بیم بدهید آن‌ها را، یا بیم ندهیدشان و بیم دادن،(انذار) کار پیغمبران است.

اینکه همه‌ی عوامل و پدیده‌هایی که در عالم هست در منطق قرآن به خدا نسبت پیدا می‌کند معنایش این نیست که خدا این کار را کرده و این بیچاره‌ها مجبور بودند بلکه یک معنای دقیق‌تر و ظریف‌تری دارد. حالا این غل‌هایی که بر گردن آن‌ها گذاشته شده کدام است که نمی‌گذارد آن‌ها آزاد حرکت بکنند یعنی آزاد بیندیشد؟

 

بیم دادن، یعنی هشدار دادن و آن‌ها را از وضع بد و غلطی که در آن قرار دادند ترساندن، (این ترساندن را می‌گویند انذار دادن) که البته هر ترساندنی مورد بحث نیست. مثلاً: اگر صدای مخصوص در بیاورید که کسی از جا بپرد این را نمی‌گویند انذار، انذار یعنی از وضع بدی که در آن قرار دارند و از راه غلطی که در آن دارند حرکت می‌کنند و از سرنوشت شومی که درانتضار آن‌هاست، ان‌ها را بترسانی و بیم دهی.

پیغمبران وقتی می‌آیند با جوامع بشری گمراه روبرو می‌شوند آن‌ها را از وضع خودشان بیم می‌دهند و می‌گویند این چه غفلت و گمراهی و آلودگی وناپاکی است که در آن غرق هستند؟

کسانی که خودشان غرق هستند غالباً نمی‌دانند، ابزار علم را در اختیار دارند اما چون غرق در جاهلیت‌اند و واقعاً ملتفت نیستند و (البته یک عده‌ای آتش نفهمی این‌ها را می‌افروزند) نمی‌فهمند غرق در جاهلیت و غرق در آلودگی هستند و همه‌ی چیزهای بدی را را که این آلودگی را بوجود آورده خوب دانستند و به آن‌ها مباهات کردند. بدترین چهره‌های شعارهای رایج بین بشری را نشان دادند .

بخش فرآن تبیان

 


منبع: بیانات آیت الله خامنه ای در درس تفسیر

انتشار : ۳۰ مهر ۱۳۹۴

شاخصه یک تفریح خوب


شاخصه یک تفریح خوب

 


پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله) می‌فرماید : «در بهشت خانه‌ای هست که آن را خانه خوشحالی نامند و جز کسانی که کودکان را خوشحال کرده باشند، وارد آن نمی‌شوند .»


بهشت

تفریح و تفرج در گروه های سنی مختلف مانند کودکان ، جوانان ، متاهلان چه بسا صورت‌های گوناگونی داشته باشد و هر نوع تفریحی برای یک گروه لذت بخش تر باشد اما آن چه در همگی تفریحات و برای همگان باید مهم باشد پای بندی به شاخصه های پذیرفته شده و تایید شده از سوی عقل و شرع است که به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود:

1- ادخال سرور

«سرور» به معنای شادی درونی قلبی است به طوری که معنای «سر» در آن لحاظ شده است[1] و «حبور» شادی در چهره و در صورت می‌باشد[2] و هر دو پسندیده است اما از آنجا که برخی شادی‌ها تصنعی و ظاهری است و از آن به خنده کاذب یاد شده است. یکی از شاخصه های تفریح مثبت «ادخال سرور» است که شادمانی واقعی و درونی را علاوه بر خنده ظاهری به ارمغان می‌آورد. چنان که درباره پاداش بهشتیان در قرآن مجید می‌خوانیم :

وَ لَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَ سُرُوراً [3] «و شادابی و شادمانی به آنان ارزانی داشت.»

در احادیث نیز به شوخ طبعی و ادخال سرور سفارش شده است. رسول خدا(صلی الله علیه وآله) می‌فرماید: هر که مومنی را شاد و مسرور گرداند مرا شاد نموده و هر که مرا شاد نماید همانا خداوند را شاد نموده است.[4]

توجه ویژه ای نیز به شادمانی کودکان شده است. پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله) می‌فرماید : «در بهشت خانه‌ای هست که آن را خانه خوشحالی نامند و جز کسانی که کودکان را خوشحال کرده باشند، وارد آن نمی‌شوند .» [5]‌

ائمه معصومین (علیه السلام) بسیار از اهمیت و پاداش ادخال سرور یاد کرده‌اند[6].

 

2- تداوم سرور

هرگاه سرور و شادی از ایمان و پاکی برخاسته باشد «پایدار» است. نه تنها در دنیا که در آخرت نیز همراه آدمی خواهد بود.[7] چنان که خدای متعال در باره بهشتیان فرمود: وَ یَنْقَلِبُ إِلی أَهْلِهِ مَسْرُورا[8] «و خوشحال نزد کسان خویش بازگردد.»

فَرِحینَ به ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ [9] «آنان به نعمتی که خدا ارزانیشان داشته خوشحالند.»

امام صادق (علیه السلام) : سزاوار است که مسلمان مسافرت نکند مگر برای سه مورد ؛ تامین معاش و درآمد زندگی ، زاد و توشه معاد و ثواب آخرت ، و یا لذت در غیر حرام ... همانا «لذت در غیر حرام» جهت توانایی بر تامین معاش و توشه معاد او کمک خواهد کرد

 

اما اگر شادی و سرور برخاسته از سر مستی و سرکشی باشد کوتاه مدت و ناپایدار می‌باشد.

حَتَّی إِذا فَرِحُوا به ما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً [10] «چون بدانچه داده شده بودند سرمست شدند، ناگاه گرفتارشان کردیم.»

 

3- دوری از حرام‌ها و رعایت حریم‌ها

«حرام» به معنای ممنوع و ناروا از جهت عقل و شرع است[11]؛ و ضد حلال است[12] و ارتکاب حرام به طور معمول پشیمانی را به دنبال دارد.

لذا تفریح و تفرج باید به گونه ای باشد که از ارتکاب محرمات به دور و با رعایت حریم‌ها ، روابط نیک و قابل اعتمادی را در میان همراهان به وجود آورد چنین تفریحی ، بسیار لذت بخش می‌باشد و در اسلام بر ان تاکید شده است . به طوری که نشاط زندگی مادی و معنوی را برای انسان‌ها به ارمغان می‌آورد.

امام صادق(علیه السلام): «سزاوار است که مسلمان مسافرت نکند مگر برای سه مورد ؛ تامین معاش و درآمد زندگی، زاد و توشه معاد و ثواب آخرت، و یا لذت در غیر حرام ... همانا «لذت در غیر حرام» جهت توانایی بر تامین معاش و توشه معاد او کمک خواهد کرد[13].»

امام رضا (علیه السلام) فرموده است : «از لذتهای دنیا بهره ای برای خود قرار بدهید از راه حلال ، و از راهی که به شرافت و مروت شما آسیب نرساند و در آن اسراف نباشد و با این گونه لذت‌های مشروع بر امور دین کمک بگیرید.»[14]

امام رضا

امام رضا علیه السلام: «کوشش کنید اوقات روز شما چهار ساعت باشد: ساعتی برای عبادت و خلوت با خدا، ساعتی برای تامین معاش، ساعتی برای معاشرت با برادران مورد اعتماد و کسانی که شما را به عیب‌هایتان واقف می‌سازند و در باطن به شما خلوص و صفا دارند و ساعتی را هم به تفریحات و لذائذ خود اختصاص دهید و از مسرت و شادی ساعات تفریح، نیروی انجام وظائف وقت‌های دیگر را تامین کنید.»[15]

 

4- دوری از لغو و بیهودگی

«لغو» به معنای غیر قابل اعتنا و آن چه که بدون فکر و دقت از آدمی سر می‌زند.[16]

بدیهی است طبع آدمی از بیهودگی متنفر است و بیهوده گویی، شادی و شادمانی را دچار اختلال می‌کند و تفریح و خوشی را به ملال و ناراحتی تبدیل می‌کند. به همین جهت از ویژگی‌های مومنان در قرآن مجید آمده است: «وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِرام» [17]؛ «و چون بر لغو بگذرند با بزرگواری می‌گذرند.»

 

5- دوری از لهو و سرگشتگی

«لهو» به معنای مشغول شدن به کارهای بی ربط و بدون اهمیت می‌باشد[18]؛ که توام با غفلت و سرگشتگی است[19]. چنان که در قرآن مجید می‌خوانیم: لاهِیَةً قُلُوبُهُم [20] «دلهایشان در لهو و بی خبری فرو رفته است.»

از این رو تفریح و تفرج نباید به گونه ای باشد که آدمی را از یاد خدا و نماز و عبادت غافل کند .

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُلْهِکُمْ أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّه [21] «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، [زنهار] اموال شما و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نگرداند.»

گفتنی است ؛ اشتغال به تجارت و هم نشینی با زن و فرزند ناپسند نیست اما اگر موجب غفلت از یاد خدا و رو گردانی از نماز و عبادت شد نکوهش شده است.

«سرور» به معنای شادی درونی قلبی است به طوری که معنای «سر» در آن لحاظ شده است و «حبور» شادی در چهره و در صورت می‌باشد و هر دو پسندیده است اما از آنجا که برخی شادی‌ها تصنعی و ظاهری است و از آن به خنده کاذب یاد شده است

6- دوری از لعب و بازیچگی

«لعب» ضد جدیت می‌باشد[22] و انجام کاری بدون داشتن قصد و انگیزه صحیح می‌باشد [23] که در مقابل حق قرار می‌گیرد.

چنان که در قرآن مجید می‌خوانیم : «قالُوا أَ جِئْتَنا بِالْحَقِّ أَمْ أَنْتَ مِنَ اللاَّعِبین[24]‌»گفتند: «آیا حق را برای ما آورده‌ای یا تو از شوخی کنندگانی؟»

البته در قرآن مجید از بازی کودکان و تفریح و مسابقه بزرگ‌ترها یاد شده است و اولیای الهی از آن منع نکرده اند چنان که در داستان حضرت یوسف و برادرانش می‌خوانیم: «أَرْسِلْهُ مَعَنا غَداً یَرْتَعْ وَ یَلْعَب»[25]؛ «فردا او( یوسف) را با ما بفرست تا [در چمن] بگردد و بازی کند.»

«قالُوا یا أَبانا إِنَّا ذَهَبْنا نَسْتَبِق[26]»گفتند: «ای پدر، ما رفتیم مسابقه دهیم»‌

بدیهی است بازی کودکان و مسابقه بزرگ‌ترها مورد قبول همگان است و خداوند و پیامبر از انجام آن جلوگیری نکردند البته حضرت یعقوب (علیه السلام) از خیانت و غفلت برادران یوسف نگران بود.

«قالَ إِنِّی لَیَحْزُنُنی أَنْ تَذْهَبُوا بِهِ وَ أَخافُ أَنْ یَأْکُلَهُ الذِّئْبُ وَ أَنْتُمْ عَنْهُ غافِلُون[27]‌» گفت: «اینکه او را ببرید سخت مرا اندوهگین می‌کند، و می‌ترسم از او غافل شوید و گرگ او را بخورد.»

بنابر این اگر بازی و برگزاری مسابقات ، به منظور تقویت جسم و انگیزش نشاط روح و روان باشد از حالت بیهودگی و نداشتن مقصود صحیح به دور خواهد بود.

تفریحات سالم به دوری از خشونت و زیاد شدن صمیمیت کمک خواهد کرد.

در این باره پیامبر (صلی الله علیه وآله) می‌فرماید: «الهوا و العبوا فإنّی أکره أن یری فی دینکم غلظة» [28] «تفریح کنید و بازی کنید ، زیرا دوست ندارم که در دین شما خشونتی دیده شود.»

 

پی نوشت ها :

[1] - ر.ک مفردات راغب ذیل واژه سرور ، مجمع البیان ذیل آیه 11 سوره انسان

[2] - ر.ک قاموس قرآن ج 3 ص 254

[3] - انسان ، آیه‌ی 11

[4] - اصول کافی ج2 ص 188 حدیث 1

[5] - میزان الحکمه باب السرور ج4 ص 292

[6] - اصول کافی ج1 ص189

[7] - ر.ک تفسیر نمونه ج26 ص 308

[8] - انشقاق ، آیه‌ی 9

[9] - آل عمران ، آیه‌ی170

[10] - انعام ، آیه‌ی44

[11] - ر. ک مفردات راغب

[12] - ر.ک العین

[13] - ر.ک کافی ج 5 ص 87

[14] - تحف العقول ، ص 409

[15] - بحارالانوار ، ج 75، ص 346

[16] - ر.ک مفردات راغب

[17] - فرقان ، آیه‌ی 72

[18] - ر. ک مفردات راغب

[19] - ر.ک قاموس القران

[20] - انبیاء ، آیه‌ی 3

[21] - منافقون ، آیه‌ی 9

[22] - ر.ک لسان العرب

[23] - ر.ک مفردات راغب

[24] - انبیاء ، آیه‌ی 55

[25] - یوسف ، آیه‌ی 12

[26] - یوسف ، آیه‌ی 17

[27] - یوسف ، آیه‌ی 13

[28] - نهج الفصاحه ، ج 1، ص 104

 

انتشار : ۳۰ مهر ۱۳۹۴

دلیل خلقت حیوانات!


دلیل خلقت حیوانات!

 


كدامین آیات دلیل بر خلقت حیوانات می‎باشد؟ و اساسا چرا خداوند متعال حیوانات را خلق کرده است؟


پرنده

آیات قرآن پیرامون خلقت حیوانات را در چند دسته می توان قرار داد:

1. دسته ای از آیات که در آن ها به صورت کلی به خلقت آنچه در آسمان و زمین است ، اشاره شده است. مانند:

الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ...(1) همان كسى كه آسمانها و زمین و آنچه را كه میان آن دو است در شش روز آفرید ....

هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَكُم مَّا فِی الأَرْضِ جَمِیعًا ....(2) او خدائی است كه همه آنچه (از نعمتها) در زمین وجود دارد، برای شما آفریده ....

مسلم است که از جمله آنچه که در آسمان و زمین است ، حیوانات هستند.

2. آیات کلی منتها به حیواناتی که دابّه (جنبده) و ریز هستند اشاره شده است. مانند:

وَ فِی خَلْقِكُمْ وَ ما یَبُثُّ مِنْ دابَّةٍ آیاتٌ لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ (3) در آفرینش شما و جنبندگانی که در سراسر زمین منتشر ساخته، نشانه‎هایی است برای جمعیتی که اهل یقینند.

3. آیاتی که صریحتا از خلقت حیوانات صحبت شده است . مانند:

الف: آفرینش پرندگان از جمله آیات آن عبارتند از: سوره نحل آیه 79، سوره ملک آیه 19، سوره‌ نور آیه 41 و...

أَوَلَمْ یَرَوْا إِلَى الطَّیْرِ فَوْقَهُمْ صَافَّاتٍ وَیَقْبِضْنَ مَا یُمْسِكُهُنَّ إِلَّا الرَّحْمَنُ إِنَّهُ بِكُلِّ شَیْءٍ بَصِیرٌ (4)؛ آیا پرندگانی را كه بالای سرشان گاه بالهای خود را گسترده و گاه جمع می ‏كنند نگاه نكردند؟ جز خداوند رحمان كسی آنها را بر فراز آسمان نگه نمی‏ دارد چرا كه او به هر چیز بینا است.

آیا پرندگانی را كه بالای سرشان گاه بالهای خود را گسترده و گاه جمع می ‏كنند نگاه نكردند؟ جز خداوند رحمان كسی آنها را بر فراز آسمان نگه نمی‏ دارد چرا كه او به هر چیز بینا است

ب: آفرینش و حیات زنبور عسل

وَأَوْحَى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِی مِنَ الْجِبَالِ بُیُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا یَعْرِشُونَ * ثُمَّ كُلِی مِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُكِی سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلًا یَخْرُجُ مِن بُطُونِهَا شَرَابٌ مُّخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِیهِ شِفَاء لِلنَّاسِ إِنَّ فِی ذَلِكَ لآیَةً لِّقَوْمٍ یَتَفَكَّرُونَ (5) پروردگار تو به زنبور عسل وحی (الهام غریزی) فرستاد كه از كوهها و درختان و داربست هائی كه مردم می‏سازند خانه ‏هائی برگزین! * سپس از تمام ثمرات تناول كن، و راههائی را كه پروردگارت برای تو تعیین كرده به راحتی بپیما، از درون شكم آن ها نوشیدنی خاصی خارج می‏شود، به رنگهای مختلف، كه در آن شفای مردم است در این امر نشانه روشنی است برای جمعیتی كه اهل فكرند!

ج: آفرینش شتر .أَفَلا یَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَیْفَ خُلِقَتْ (6) آیا آن‎ها به شتر (حیوان) نمی‎نگرند که چگونه آفریده شده است؟

د: آفرینش حیوانات و انواع آن، مانند: سوره غافر آیه 79 و 81، سوره زخرف آیه 12 و 13 ، زمر آیه6 ، یس آیه72 و ...

اللَّهُ الَّذِى جَعَلَ لَكُمُ الاَنْعَمَ لِترْكبُوا مِنهَا وَ مِنهَا تَأْكلُونَ(7) خداوند كسى است كه چهارپایان را براى شما آفرید تا بعضى را سوار شوید، و از بعضى تغذیه كنید.

وَ الَّذِى خَلَقَ الاَزْوَجَ كلَّهَا وَ جَعَلَ لَكم مِّنَ الْفُلْكِ وَ الاَنْعَمِ مَا تَرْكَبُونَ(8) و همان كسى كه همه زوجها را آفرید، و براى شما از كشتیها و چهارپایان مركبهائى قرار داد كه بر آن سوار شوید.

پروردگار تو به زنبور عسل وحی (الهام غریزی) فرستاد كه از كوهها و درختان و داربست هائی كه مردم می‏سازند خانه ‏هائی برگزین! * سپس از تمام ثمرات تناول كن، و راههائی را كه پروردگارت برای تو تعیین كرده به راحتی بپیما، از درون شكم آن ها نوشیدنی خاصی خارج می‏شود، به رنگهای مختلف، كه در آن شفای مردم است در این امر نشانه روشنی است برای جمعیتی كه اهل فكرند!

تذکر چند نکته

با بررسی آیاتی که در زمینه آفرینش حیوانات است به چند نکته می رسیم:

1. این آیات شامل همه نوع حیوانات از ریزترین تا درشت‎ترین حیوانات را شامل می‎شود و اختصاص به حیوان خاصی ندارد.

2. به منشأ خلقت حیوانات که آب است اشاره شده که همه جنبندگان و دوابّ از آب خلقت شده‎اند.

وَ جَعَلْنَا مِنَ الْمَاء كُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ ... (9) و هر چیز زنده را از آب بوجود آوردیم.

وَاللَّهُ خَلَقَ كُلَّ دَابَّةٍ مِن مَّاء فَمِنْهُم مَّن یَمْشِی عَلَى بَطْنِهِ وَمِنْهُم مَّن یَمْشِی عَلَى رِجْلَیْنِ وَمِنْهُم مَّن یَمْشِی عَلَى أَرْبَعٍ یَخْلُقُ اللَّهُ مَا یَشَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ(10)؛ و خداوند تمام جنبندگان را از آب آفرید، ‌پس برخی از آنها بر روی شکم خود (خزندگان) و برخی بر دو پا و برخی از آنها بر چهار پای خود راه می‌روند، خداوند هر آنچه بخواهد می‌آفریند.

3. از عجایب و شگفتی‎های آفرینش آن‎ها (حیوانات) سخن به میان آمده است؛ چرا که از حکمت و نظم و علم و آگاهی حکایت می‎کند. به طوری که نمی‎شود گفت تصادفی و بی‎حساب باشد. أَوَلَمْ یَرَوْا إِلَى الطَّیْرِ فَوْقَهُمْ صَافَّاتٍ وَیَقْبِضْنَ مَا یُمْسِكُهُنَّ إِلَّا الرَّحْمَنُ إِنَّهُ بِكُلِّ شَیْءٍ بَصِیرٌ(11) آیا پرندگانی را كه بالای سرشان گاه بالهای خود را گسترده و گاه جمع می ‏كنند نگاه نكردند؟ جز خداوند رحمان كسی آنها را بر فراز آسمان نگه نمی‏ دارد چرا كه او به هر چیز بینا است.

4. از فواید وجودی و غایت خلقت آن‎ها سخن می‎گوید که وجود هیچ چیز در آفرینش، بی‎فایده و بدون خاصیت نیست که این مسأله هم حاکی از حکمت خالق می‎باشد. اللَّهُ الَّذِى جَعَلَ لَكُمُ الاَنْعَمَ لِترْكبُوا مِنهَا وَ مِنهَا تَأْكلُونَ (12) خداوند كسى است كه چهار پایان را براى شما آفرید تا بعضى را سوار شوید، و از بعضى تغذیه كنید.(13)

 

پی نوشت ها :

(1)- فرقان/59

(2)- بقره/29

(3)- جاثیه/4

)4)- ملک/19

(5)- نحل/68-69

(6)- غاشیه/17

(7)- غافر/79

(8)- زخرف/12

(9)- انبیا/30

(10)- نور/45

(11)- ملک/19

(12)- غافر/79

(13)- اقتباس از : سایت اندیشه قم

بخش قرآن تبیان

 

 


منبع : سایت پرسمان قرآن

انتشار : ۳۰ مهر ۱۳۹۴

دانستنی هایی از سوره واقعه!


دانستنی هایی از سوره واقعه!

سوره واقعه

حقیقت بودن قیامت علاوه بر خبر دادن قرآن مجید حکم عقل نیز می‌باشد هر عاقلی می‌فهمد این دستگاه عظیم روز واپسینی در پی دارد زیرا اگر حیات بشر منحصر به همین عالم باشد ، برخلاف حکمت و مصلحت است، راستی لغو و بیهوده است به تعبیر دیگر هر چند زشت است، کارخانه نجاست سازی درست کردن است در حالی که می‌بینیم ذرات عالم وجود بی حکمت و صلحت نیست .

 


اذا وقعت الواقعه لیس لوقعتها کاذبه خافضة رافعه

خافضة رافعه : پایین برنده و بالا برنده است قیامت روزی است که عده ای را پست می‌کند ، پایمال و ذلیل ، بدبخت و کوچک مانند مورند هیچ کس به آن‌ها اعتنایی نمی‌کند هرچند در دنیا عزیز و گرامی بودند . در مقابل عده ای که آن‌ها را در دنیا خوار می‌شمردند و ارزشی برایشان قائل نبودند رفیع می‌شوند تاج عزت بر سر و ردای خلعت بر دوش و گرامی شده خدایند . دیده‌اید افرادی که از ترس طلبکاری فرار می‌کنند در چه ذلتی زندگی می‌کنند؟ بیشتر مردمان در قیامت چنین حالی دارند که از زن و فرزند و پدر و مادر فرار می‌کنند (سوره 80 آیات 34-36) چون هر کدام حق خود را می‌طلبند چه ذلتی عارضش می‌گردد. صورت‌هایی که در آن روز غبار اندوه آن را فراگرفته خواری و مذلت از آن می‌بارد از رسوایی و فضیحت سرزنش و انگشت نمایی آرزو می‌کنند فرار گاهی باشد ولی نیست .

در انقلابات دنیا می‌بینید سلطان را از تخت به زیر می‌آورند، چگونه آن عزیز به خاک مذلت می‌افتد این انقلابات در برابر انقلاب قیامت که چیزی نیست مع‌الوصف اسباب عبرت است نمونه ایست از خافضه بودن در قیامت .

 

نام‌های متعدد قیامت به اعتبار آثار

برای قیامت نام‌های متعددی است که خداوند در قرآن بیان فرموده است متجاوز از هفتاد نام دارد از بس روز بزرگی است به اعتبار آثار عظیمش نام‌های مناسبی برای آن است مقداری از آن نام‌ها را حضرت علی(علیه السلام) در محراب مسجد کوفه ضمن مناجات پس از نماز خواندن و در مفاتیح‌الجنان نیز این دعا موجود است اگر حال دعایی پیدا کردید با توجه بخوانید. از نام‌های قیامت آزفه و قارعه و در اینجا واقعه است .

 

واقعه چیست؟

هر امر مهمی که در عالم اتفاق بیفتد که موجب انقلاب و تغییرات مهم گردد از آن به واقعه تعبیر می‌گردد مثلاً نسبت به روز عاشورا و قضایای موحشی که رویداد به واقعه یا واقعه طف تعبیر می‌کنند. هیچ روزی مثل قیامت نیست همه انقلابات دنیا یک طرف در برابر قیامت چیزی نیست زلزله قیامت کوه‌ها را ریزه ریزه می‌کند این است واقعه نه زلزله دنیوی. در قیامت، خورشید در هم پیچیده می‌شود و ستاره‌ها فرو می‌ریزند آن‌ را با آفتاب گرفتن دنیوی نمی‌شود مقایسه کرد .

برای قیامت نام‌های متعددی است که خداوند در قرآن بیان فرموده است متجاوز از هفتاد نام دارد از بس روز بزرگی است به اعتبار آثار عظیمش نام‌های مناسبی برای آن است مقداری از آن نام‌ها را حضرت علی ( علیه السلام) در محراب مسجد کوفه ضمن مناجات پس از نماز خواندن و در مفاتیح‌الجنان نیز این دعا موجود است اگر حال دعایی پیدا کردید با توجه بخوانید . از نام‌های قیامت آزفه و قارعه و در اینجا واقعه است

قیامت واقع شده است

نکته ای که در آیات مربوط به قیامت مشاهده می‌شود تعبیر به ماضی کردن است در حالی که قیامت هنوز برپا نشده اما قران مجید آن را شده حساب می‌فرماید "وقعت الواقعه " هنگامی ‌که واقع شد قیامت . این اصطلاح قران مطابق استعمال عرب است و همچنین در سایر زبان‌ها کم و بیش بکار می‌رود . امری که بعداً واقع می‌شود اگر هیچ شکی در وقوعش نباشد آن را واقع شده بشمار می‌آورند " مضارع محقق‌الوقوع در حکم ماضی است " قیامت در آینده است اما چون هیچ‌گونه شکی در وقوعش نباشد مثل اینکه شده است . در مثال‌های محسوس دقت کنید: اگر از چند فرسخی سیل جریان دارد و بزودی به شهر می‌رسد اهل شهر خبردار می‌شوند به یکدیگر می‌رسند و می کویند "سیل آمد": شهر را آب برد "چون مطلبی است مسلم لذا به کلمه " آمد و برد " که مربوط به زمان گذشته است تعبیر می‌کنند در حالی که می‌آید و می‌برد و هنوز نیامده و نبرده است. قیامت برای اهل دل یقینی است، آن را شده به حساب می‌آورند. در نامه ای که ابی عبدالله الحسین علیه‌السلام به بنی هاشم می‌نویسد می‌فرماید: دنیا مثل اینکه نبود و آخرت مثل اینکه همیشه هست و از بین رفتنی نیست .

 

در وقوع قیامت دروغی نیست

لیس لوقتها کاذبه - برای واقع شدن قیامت دروغی نیست اینجا کاذبه بر وزن فاعله به معنی مصدر یعنی "کذب" بکار رفته است. حقیقت بودن قیامت علاوه بر خبر دادن قرآن مجید حکم عقل نیز می‌باشد هر عاقلی می‌فهمد این دستگاه عظیم روز واپسینی در پی دارد زیرا اگر حیات بشر منحصر به همین عالم باشد، برخلاف حکمت و مصلحت است، راستی لغو و بیهوده است به تعبیر دیگر هر چند زشت است، کارخانه نجاست سازی درست کردن است در حالی که می‌بینیم ذرات عالم وجود بی حکمت و صلحت نیست. انبیاء از آدم تا خاتم همه به خدای یکتا خواندند و از معاد خبر دادند. قرآن مجید هم که در حدود هزار آیه‌اش درباره معاد و بهشت و دوزخ است. خدا کند از این آیات شریف دل خبردار و بیدار گردد.

 

فضیلت سوره واقعه

عبدالله بن مسعود از صحابه بزرگ پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بود، وقتی مریض شد که در همان مریضی رحلت کرد عثمان بن عفان بر او وارد شد که از او عیادت کند.

عثمان از او پرسید: شکایت تو چیست؟

گفت: گناهان من .

گفت: چه می‌خواهی؟

گفت: رحمت رب خودم را.

گفت: آیا طبیب را دعوت نمی‌کنی؟

گفت: طبیب مریضم کرد.

گفت: آیا امر ندهیم که تو را عطایی کنند؟

گفت: آن وقت که بدان محتاج بودم مرا از آن بازداشتی والان به من عطا می‌کنی که از آن مستغنی ام؟

گفت: عطا برای دخترانت باشد.

گفت: آنان را حاجت به عطا نیست چه این که من آنان را امر کرده‌ام که سوره واقعه را بخوانند فانی سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم یقول: من قراء سورة الواقعه کل لیلة لم تصبه فاقة اءبدا. رسول الله فرمود: هر کس ‌ سوره واقعه را هر شب بخواند هیچ گاه تنگدستی به او روی نمی‌آورد.(هزار و یک نکته، ج 1 و 2، ص 750)

فرآوری : زهرا اجلال

بخش قرآن تبیان

 


منابع :

سایت رهبران شیعه

سایت بیداری

انتشار : ۳۰ مهر ۱۳۹۴

هفت سین قرآنی و محمدی (صلی الله علیه و آله)


هفت سین قرآنی و محمدی (صلی الله علیه و آله)


تعبیر به «آل یاسین» به جای «الیاس» یا به خاطر این است که آل یاسین لغتی در واژه الیاس بوده و هر دو به یک معنی است و یا اشاره به الیاس و پیروان او است که به صورت جمعی آمده است.

 


هفت سین

الف: هفت سین قرآنی

1-سلام قولا من رب رحیم (یس/58)

«از جانب پروردگار [ی] مهربان [به آنان] سلام گفته می‌شود»

این ندای روح افزا و نشاط بخش و مملو از مهر و محبت خدا، چنان روح انسان را در خود غرق می‌کند و به او لذت، شادی و معنویت می‌بخشد، که به هیچ نعمتی برابر نیست، آری شنیدن ندای محبوب، ندایی آمیخته با محبت و آکنده از لطف سر تا پای بهشتیان را غرق سرور می‌کند، که یک لحظه آن بر تمام دنیا و آنچه در آن است برتری دارد. از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روایت شده: «در همان حال که بهشتیان غرق در نعمت‌های بهشتی هستند نوری بر بالای سر ایشان آشکار می‌شود؛ نور لطف خداوند که بر آنها پرتو افکنده است. پس ندایی بر می‌خیزد که «سلام بر شما ای بهشتیان» نظر لطف خداوند چنان بهشتیان را مجذوب می‌کند که از همه چیز او غافل می‌شوند، و همه نعمت‌های بهشتی را در آن حال به دست فراموشی می‌سپارند.

2- سلام علی نوح فی العالمین (صافات/79)

«درود بر نوح در میان جهانیان»

چه افتخاری از این برتر و بالاتر که خداوند بر حضرت نوح علیه‌السلام، سلام می‌فرستد، سلامی که در میان جهان و جهانیان باقی می‌ماند و تا دامنه قیامت گسترده می‌شود، سلام خدا توأم با ثناء جمیل و ذکر خیر بندگانش در قرآن کریم؛ کمتر سلامی به این گستردگی و وسعت درباره کسی دیده می‌شود، به خصوص اینکه لفظ «العالمین» معنای وسیعی دارد که نه تنها همه انسان‌ها، بلکه عوالم فرشتگان و ملکوتیان را نیز در بر می‌گیرد.

3- سلام علی ابراهیم (صافات/109)

«درود بر ابراهیم»

در آیات پیش از این آیه، به چگونگی بشارت دادن فرزندی بردبار و پر استقامت بر حضرت ابراهیم، و جریان دستور ذبح اسماعیل – فرزند ایشان- و تسلیم بودن هر دوی آن‌ها بر این امر به میان آمده است که پس از یادآوری این قضایا، خداوند می‌فرماید: سلام بر ابراهیم [آن بنده مخلص و پاک باد.]

تعبیر به «آل یاسین» به جای «الیاس» یا به خاطر این است که آل یاسین لغتی در واژه الیاس بوده و هر دو به یک معنی است و یا اشاره به الیاس و پیروان او است که به صورت جمعی آمده است

4- سلام علی موسی و هارون (صافات/140)

«درود بر موسی و هارون»

در آیات پیش از این آیه، خداوند ضمن آیاتی، جریانات حضرت موسی و هارون را نقل می‌فرماید:

- ما این دو برادر و قوم آن‌ها را از اندوه بزرگ رهایی بخشیدیم. (صافات/115)

- ما آن‌ها را یاری کردیم تا آن‌ها بر دشمنان نیرومند خود پیروز شدند. (صافات/116)

- ما به آن دو، کتاب آشکار دادیم. (صافات/117)

- ما آن دو را به راه راست هدایت نمودیم. (صافات/118)

- ما ذکر و یاد خیر آنها را در اقوام بعد باقی و برقرار ساختیم. (صافات/119)

و بعد از یادآوری موارد فوق خداوند بر آن دو سلام می‌رساند.

سلامی از ناحیه پروردگار بزرگ و مهربان.

سلامی که رمز سلامت در دین و ایمان در اعتقاد و مکتب، و در خط و مذهب است.

- سلامی که بیانگر نجات و امنیت از مجازات و عذاب این جهان و آن جهان است.

نوروز

5- سلام علی آل یاسین (صافات/130)

«درود بر پیروان الیاس»

خداوند می‌فرماید: ما نام نیک الیاس را در میان امت‌های بعد جاودان کردیم (صافات/129)

امت‌های دیگر، زحمات این انبیاء بزرگ (الیاس و سلاله او) را که در پاسداری خط توحید، و آبیاری بذر ایمان منتهای تلاش و کوشش را به عمل آوردند، هرگز فراموش نخواهند کرد و تا دنیا برقرار است یاد و مکتب این بزرگ مردان فداکار زنده و جاویدان است.

تعبیر به «آل یاسین» به جای «الیاس» یا به خاطر این است که آل یاسین لغتی در واژه الیاس بوده و هر دو به یک معنی است و یا اشاره به الیاس و پیروان او است که به صورت جمعی آمده است.

6- سلام علیکم طبتم فادخلوها خالدین (زمر/73)؛ «… سلام بر شما، خوش آمدید، در آن درآیید [و] جاودانه [بمانید.]

در این آیه، خداوند می‌فرماید که بهشتیان وقتی به بهشت می‌رسند، در حالی که درهای آن گشوده شده است، در این هنگام نگهبانان بهشت، آن ملائک رحمت به آن‌ها می‌گویند: سلام بر شما، گوارا باد این نعمت‌ها بر شما، داخل بهشت شوید و جاودانه بمانید.

7- سلام هی حتی مطلع الفجر (قدر/5)

«[آن شب] تا دم صبح، صلح و سلام است.» این آیه، در توصیف شب قدر است. آن شبی است که قرآن در آن نازل شده و عبادت و احیاء آن معادل هزار ماه است، خیرات و برکات الهی در آن شب نازل می‌شود و رحمت خاص الهی شامل بندگان می‌گردد و فرشتگان و روح در آن شب نازل می‌گردند.

سرور مردم در سفر کسی است که به آنان خدمت می‌کند پس هر که در خدمت به هم‌سفران خود بر آنان پیشی گیرد هیچ کارشان به پای ارزش او نمی‌رسد مگر شهادت

ب: هفت سین محمدی صلی الله علیه و آله

1- السعید من اختارباقیه یدوم نعیم‌ها علی فانیه لا ینفد عذاب‌ها و قدم لما یقدم علیه مما هو فی یدیه قبل این یخلفه لمن یسعد بانفاقه و قد شقی هو به جمعه. (اعلام الدین، 345)

سعادتمند و خوشبخت کسی است که سرای باقی را که نعمتش پایدار است به سرای فانی که عذابش بی پایان است برگزیند و از آنچه در اختیار دارد برای سرایی که بدان جا خواهد رفت پیش فرستد قبل از آنکه آن‌ها را برای کسی گذارد که وی با انفاق آن خوشبخت شود ولی خود او با گرد آوردن آن بدبخت شده باشد.

2- السخی قریب من الله، قریب من الناس، قریب من الجنه، (بحارالانوار، ج 73)

سخاوتمند و بخشنده، هم به خداوند و هم به مردم و هم به بهشت نزدیک است.

3- السوال نصف العلم. کنزل العمال

سئوال کردن و پرسشگری نیمی از دانایی است.

4- السوق دار سهو و غفله فمن سبح فیها تسبیحه کتب الله له بها الف الف حسنه کنزل العمال

بازار سرای فراموشی و غفلت است لذا هر که در آنجا خدا را یک بار تسبیح گوید خداوند برایش هزار هزار حسنه می‌نویسد.

5- ساب المومن کالمشرف علی الهلکه کنز العمال

کسی که به مؤمنان ناسزا و دشنام می‌دهد، همچون کسی است که در معرض هلاکت است.

6- سموا اولادکم اسماء الانبیاء (مکارم الاخلاق، ص 474)

فرزندانتان را به نام انبیا بنامید

7- سید القوم فی السفرخادمهم فمن سبقهم به خدمه لم یسبقوه به عمل الا الشهاده کنز العمال

سرور مردم در سفر کسی است که به آنان خدمت می‌کند پس هر که در خدمت به هم‌سفران خود بر آنان پیشی گیرد هیچ کارشان به پای ارزش آن نمی‌رسد مگر شهادت.

بخش قرآن تبیان

منبع :

سایت رهبران شیعه

انتشار : ۳۰ مهر ۱۳۹۴

فضیلت دعا از نگاه قرآن


فضیلت دعا از نگاه قرآن

 


هنگامی که بر کشتی سوار می‌شوند، خدا را با اخلاص کامل می‌خوانند و غیر او از نظرشان محو و نابود می‌شود، اما هنگامی که آن‌ها را از طوفان و گرداب رهایی می‌بخشد و به خشکی می‌رساند، باز مشرک می‌شوند.

 


دعا

فضیلت دعا و نیایش از دیدگاه قرآن

وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُواْ لِی وَلْیُؤْمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ. (1)

چون بندگان من از دوری و نزدیکی من از تو پرسند، بگو: من نزدیکم ؛ نزدیک‌تر از آنچه تصور کنید؛ نزدیک‌تر از شما به خودتان ، و نزدیک‌تر از شریان گردن‌هایتان. چنان که در جای دیگر می‌خوانیم: وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ. (2) یعنی: من دعای دعا کننده را به هنگامی که مرا می‌خواند، اجابت می‌کنم. بنابراین باید بندگان من دعوت مرا بپذیرند و به من ایمان آورند، باشد که راه خود را پیدا کنند و به مقصد برسند.

در این آیه‌ی شریفه هشت مطلب درباره‌ی دعا نهفته است:

1. در این آیه‌ی کوتاه ، ضمیرها به صورت متکلم آمده و خداوند هفت مرتبه به ذات پاک خود اشاره کرده ، و از این راه ، هفت بار نهایت پیوستگی و قرب و ارتباط و محبت خود را نسبت به بندگان مجسم ساخته است ؛ و این نکته در هیچ جای قرآن نیست .

2. فرموده عبادی و نفرموده الناس؛ یعنی وقتی بندگان من از تو بپرسند، نه همه مردم .

3. واسطه نیاورده و نفرموده فانه قریب (پس به درستی که او نزدیک است.) بلکه فرموده: فانی قریب (پس بدرستی که من نزدیکم .)

4. خداوند نزدیکی خویش به بندگان را با آن تاکید می‌کند؛ یعنی بدانید که حتما من نزدیکم .

5. قرب را با فعل نیاورده، بلکه با صفت آورده است ، تا ثبوت و همیشگی قرب را بیان فرماید.

6. اجیب را با فعل آورده ، تا نشان دهد، همواره و در هر حال و در تمام زمان‌ها دعایتان را اجابت می‌کنم .

7. جواب را به اذا دعان مقید فرمود: وقتی مرا بخوانند. و این تکرار است ، زیرا قبلا فرمود: دعوة الداع (درخواست دعا کننده را استجابت می‌کنم.) نکته‌ی این تاکید و تکرار این است که می‌خواهد بفرماید: اگر از روی حق و حقیقت مرا بخواند، بدون هیچ شرطی اجابت را به همراه دارد. (3)

8. اجابت دعا مطلق و بی قید و شرط نیست ، بلکه مقید است؛ چون فرمود: فلیستجیبوا لی و لیؤ منوا بی .

دعا کردن محبوب خداست . او فرمان می‌دهد که دعا کنید و اهل مناجات و راز و نیاز باشید

وِ مِنْهُم مَّن یَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً وَ فِی الآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنَا عَذَابَ النَّارِ. (4)

و بعضی می‌گویند: پروردگارا! به ما در دنیا و آخرت نیکی عطا کن و ما را از آتش دوزخ نگه دار!

در آیه شریفه درباره‌ی دعا هفت مطلب مطرح شده است :

1. برخی از مردم اعتقاد ندارند و آن را عملی لغو و بیهوده می‌پندارند.

2. شروع کردن دعا با ربنا به استجابت نزدیک‌تر است .

3. دعای اجتماعی مؤ ثرتر از دعای انفرادیست .

4. درخواست سبب اعطا و نزول برکات و رحمت الهیست ، همان طور که ابر سبب نزول باران است .

5. طلب سعادت و خوشبختی در دنیا و آخرت از خداوند.

6. در دعا باید امید و پناهگاه انسان فقط خداوند باشد و از دیگران به طور کلی قطع امید کرد.

7. دعا سبب دوری از آتش دوزخ و جهنم است .

 

فَإِذَا رَکِبُوا فِی الْفُلکِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَی الْبَرِّ إِذَا هُمْ یُشْرِکُونَ. (5)

هنگامی که بر کشتی سوار می‌شوند، خدا را اخلاص کامل می‌خوانند و غیر او از نظرشان محو و نابود می‌شود، اما هنگامی که آن‌ها را از طوفان و گرداب رهایی می‌بخشد و به خشکی می‌رساند، باز مشرک می‌شوند.

نکاتی که در این آیه‌ی شریفه مطرح است ، عبارتند از:

1. دعا یک فضیلت است .

2. ذات آدمی با خدا پیوند ناگسستنی دارد، و خدا آشناست .

3. دعا و نیایش امری فطریست .

4. انسان در هنگامه‌ی سختی‌ها و رنج‌ها به قدرت لایزال الهی پی می‌برد و از او استمداد می‌جوید.

5. انسان در هر حال (چه سختی و چه آسایش ) باید به یاد خدا باشد.

6. حل مشکلات تنها به دست خداست ، لذا باید از مردم قطع امید کرد و به او پناه برد.

7. ارزش و شخصیت آدمی به دعاست ، و ترک آن مساوی با شرک و نابودیست .

جواب را به اذا دعان مقید فرمود: وقتی مرا بخوانند. و این تکرار است ، زیرا قبلا فرمود: دعوة الداع (درخواست دعا کننده را استجابت می‌کنم .) نکته‌ی این تاءکید و تکرار این است که می‌خواهد بفرماید: اگر از روی حق و حقیقت مرا بخواند، بدون هیچ شرطی اجابت را به همراه دارد

وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِینَ. (6)

پروردگار شما گفته است که: مرا بخوانید، تا دعای شما را اجابت کنم . کسانی که از عبادت من استکبار می‌ورزند، به زودی با ذلت و خواری وارد دوزخ می‌شوند.

در این آیه‌ی شریفه درباره‌ی دعا پنج مطلب مطرح شده است :

1. دعا کردن محبوب خداست . او فرمان می‌دهد که دعا کنید و اهل مناجات و راز و نیاز باشید.

2. بعد از دعا وعده‌ی اجابت داده شده است ، ولی می‌دانیم این وعده ، مشروط است ، نه مطلق .

3. دعا عبارت است و پاداش عبارت را دارد، و از نشانه های عبودیت و بندگیست ؛ بلکه مطابق پاره یی از روایات ، دعا بهترین عبادت است .

4. دوری کنندگان از دعا و نیایش ، مستکبرند و در صف مستکبران و خودکامگان هستند.

5. آنان که اهل دعا و مناجات و راز و نیاز نیستند، عذاب خوارکننده‌ی دوزخ در کمینشان است .

 

قالَ قَدْ أُجیبَتْ دَعْوَتُکُما فَاسْتَقیما وَ لا تَتَّبِعانِ سَبیلَ الَّذینَ لا یَعْلَمُونَ. (7)

خداوند به موسی و برادرش هارون خطاب کرد: اکنون شما آماده‌ی تربیت و سازندگی جمعیت بنی اسرائیل شده‌اید، دعایتان نسبت به دشمنانتان اجابت شده ؛ پس محکم در راه خود بایستید و ثابت قدم باشید و از انبوه مشکلات نهراسید و در کار خود جدی و قاطع باشید و هرگز در برابر پیشنهادهای افراد نادان و از خدا بی خبر تسلیم نشوید و از راه جاهلان نروید، بلکه با شناخت و آگاهی کامل برنامه های انقلابی خود را ادامه دهید.

نکات این آیه :

1. تحقق دعا، غیر از آن اوقات ممکن است دعای بنده ای مستجاب شود، ولی به علل و عواملی لباس تحقق نپوشد.

2. دعا جای کار و کوشش را نمی‌گیرد.

 

پی نوشت ها:

1- سوره‌ی بقره ، آیه‌ی 186.

2- سوره‌ی ق ، آیه‌ی 16.

3- تفسیر المیزان ، ج 2، ص 30.

4- سوره‌ی بقره ، آیه‌ی 201.

5- سوره‌ی عنکبوت ، آیه‌ی 65.

6- سوره‌ی مؤ من ، آیه‌ی 60.

7- سوره‌ی یونس ، آیه‌ی 89.

انتشار : ۳۰ مهر ۱۳۹۴

سنتی برای مقابله با فسادها و گناهان


سنتی برای مقابله با فسادها و گناهان

 


خدا نتیجه بعضی اعمال را به مردم می‌چشاند و این، بار تربیتی آیه را نشان می‌دهد؛ زیرا بیانگر آن است که مردم در حدی که متنبه شوند و از خطا بازگردند، دچار نتایج اعمال خویش می‌شوند. مربی در مقام انتقام کشی نیست؛ بلکه باید به اصلاح بیندیشد.

 


استدراج

به طور کلی بر جهان، سنت عمل و عکس‌العمل حاکم است؛ یعنی همیشه ارتباط تامی میان اعمال انسانی و حوادث کنونی است. اعمال صالحه موجب فیوضات و خیرات و اعمال زشت مستدعی بلا و محنت‌هاست. اگر انسان‌ها در زندگی خوب باشند، خوب بودن در دنیا آثاری را برایشان در پی دارد و اگر بدکار باشند، حاصل اعمال و خلافکاری‌های خود را تا اندازه ای در دنیا می‌بینند. این یک سنت همیشگی است که نیکی‌ها و بدی‌ها سرانجام به خود انسان باز می‌گردد. هر ضربه ای که می‌زند، بر پیکر خویشتن زده است و هر خدمتی که به دیگری می‌کند، در حقیقت به خود کرده است: « إِنَّما بَغْیُکُمْ عَلی أَنْفُسِکُمْ»؛ «ای مردم، ستم‌های شما، به زیان خود شماست».(1) بنابر آیات اولیه سوره اسراء، بنی اسرائیل دو بار سخت دست به فساد در زمین زدند و خداوند آن‌ها را گرفتار عذاب نمود؛ زیرا نتیجه عمل انسان عاید خودش می‌شود و عمل زشتش گریبان او را می‌گیرد: «إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ ِلأَنْفُسِکُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها»؛ «اگر نیکی کنید، به خودتان نیکی می‌کنید و اگر بدی کنید، باز هم به خود می‌کنید».(2)

قرآن در مورد توطئه های گروه های کافر و منافق در قتل صالح پیامبر علیه‌السلام و خنثی شدن آن می‌فرماید: «وَ مَکَرُوا مَکْرًا وَ مَکَرْنا مَکْرًا وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ * فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ مَکْرِهِمْ أَنّا دَمَّرْناهُمْ وَ قَوْمَهُمْ أَجْمَعینَ»؛ «آن‌ها نقشه مهمی کشیدند و ما هم نقشه مهمی؛ در حالی که آن‌ها درک نمی‌کردند، بنگر عاقبت توطئه آن‌ها چه شد که ما آن‌ها و قومشان همگی را نابود کردیم».(3)

چشاندن نتیجه عمل با عامل، یک روش تربیتی است؛ زیرا موجب آن می‌شود که انسان امکان بازگشت از خطا را بیابد: «ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ به ما کَسَبَتْ أَیْدِی النّاسِ لِیُذیقَهُمْ بَعْضَ الَّذی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ»؛ «فساد، در خشکی و دریا به خاطر کارهایی که مردم انجام داده‌اند، آشکار شده است؛ خدا می‌خواهد نتیجه بعضی از اعمالشان را به آنان بچشاند، شاید (به سوی حق) بازگردند».(4)

بنابراین آیه شریفه، خدا نتیجه بعضی اعمال را به مردم می‌چشاند و این، بار تربیتی آیه را نشان می‌دهد؛ زیرا بیانگر آن است که مردم در حدی که متنبه شوند و از خطا بازگردند، دچار نتایج اعمال خویش می‌شوند. مربی در مقام انتقام کشی نیست؛ بلکه باید به اصلاح بیندیشد. (5)

درهای نعمت را پی در پی بر آنان می‌گشاید تا بیشتر در مسیر طغیان و گناه قرار بگیرند و از خدا و آیات او بیشتر غفلت ورزیده، غرور و بی خبریشان زیادتر می‌شود و سرانجام هنگامی که غرق در ناز و نعمتند، خدا تمام آن نعمت‌ها را یک مرتبه گرفته و به نهایت درجه بدبختی و هلاکت گرفتار می‌شوند و طومار زندگی آن‌ها در هم می‌پیچد

 

در سوره عنکبوت نیز خداوند از قوم شعیب، عاد، ثمود، قارون و فرعون نام برده و در پایان یک نتیجه گیری کلی ارائه داده است: «فَکُلاًّ أَخَذْنا بِذَنْبِهِ فَمِنْهُمْ مَنْ أَرْسَلْنا عَلَیْهِ حاصِبًا وَ مِنْهُمْ مَنْ أَخَذَتْهُ الصَّیْحَةُ وَ مِنْهُمْ مَنْ خَسَفْنا بِهِ اْلأَرْضَ وَ مِنْهُمْ مَنْ أَغْرَقْنا وَ ما کانَ اللّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ»؛ «ما هر یک از آنان را به گناهانشان گرفتیم، بر بعضی از آن‌ها طوفانی از سنگریزه فرستادیم و بعضی از آنان را صیحه آسمانی فرو گرفت و بعضی دیگر را در زمین فرو بردیم و بعضی را غرق کردیم؛ خداوند هرگز به آن‌ها ستم نکرد، ولی آن‌ها خودشان بر خود ستم می‌کردند». (6)

 

سنت استدراج

همواره در برابر فسادها و گناهانی که افراد یا جامعه‌ها مرتکب می‌شوند، سنت هلاکت حکومت نمی‌کند؛ بلکه گاهی سنت استدارج حاکمیت پیدا می‌کند و افراد و جوامع به گونه ای دیگر مجازات می‌شوند؛ یعنی خداوند به جای آنکه نتیجه اعمال سوء آن‌ها را به آنان بچشاند، درهای نعمت را بر روی آن‌ها می‌گشاید تا با کفران نعمت‌های الهی، به فساد و تباهی دست یافته و از عذاب ابدی برخوردار شوند: «ثُمَّ بَدَّلْنا مَکانَ السَّیِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتّی عَفَوْا وَ قالُوا قَدْ مَسَّ آباءَنَا الضَّرّاءُ وَ السَّرّاءُ فَأَخَذْناهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ»؛ «سپس (هنگامی که این هشدارها در آنان اثر نگذاشت)، نیکی (و فراوانی نعمت و رفاه) را به جای بدی (و ناراحتی و گرفتاری) قرار دادیم؛ آنچنان که فزونی گرفتند، (و همه گونه نعمت و برکت یافتند و مغرور شدند) و گفتند: (تنها ما نبودیم که گرفتار این مشکلات شدیم؛) به پدران ما نیز ناراحتی‌های جسمی و مالی رسید. چون چنین شد، آن‌ها را ناگهان (به سبب اعمالشان) گرفتیم (و مجازات کردیم)، در حالی که نمی‌فهمیدند».(7)

بنابر آیات اولیه سوره اسراء، بنی اسرائیل دو بار سخت دست به فساد در زمین زدند و خداوند آن‌ها را گرفتار عذاب نمود؛ زیرا نتیجه عمل انسان عاید خودش می‌شود و عمل زشتش گریبان او را می‌گیرد: إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ ِلأَنْفُسِکُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها»؛ « اگر نیکی کنید، به خودتان نیکی می‌کنید و اگر بدی کنید، باز هم به خود می‌کنید

 

خداوند درجه و مرتبه برخی از افراد را به تدریج پایین می‌آورد و آن‌ها را فوراً مجازات نمی‌کند؛ بلکه درهای نعمت را پی در پی بر آنان می‌گشاید تا بیشتر در مسیر طغیان و گناه قرار بگیرند و از خدا و آیات او بیشتر غفلت ورزیده، غرور و بی خبریشان زیادتر می‌شود و سرانجام هنگامی که غرق در ناز و نعمتند، خدا تمام آن نعمت‌ها را یک مرتبه گرفته و به نهایت درجه بدبختی و هلاکت گرفتار می‌شوند و طومار زندگی آن‌ها در هم می‌پیچد.

این گونه مجازات بسیار سخت‌تر است: «فَذَرْنی وَ مَنْ یُکَذِّبُ بِهذَا الْحَدیثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ * وَ أُمْلی لَهُمْ إِنَّ کَیْدی مَتینٌ»؛ «اکنون مرا با آن‌ها که این سخن را تکذیب می‌کنند، واگذار. ما آنان را از آنجا که نمی‌دانند به تدریج به سوی عذاب پیش می‌بریم و به آن‌ها مهلت (بازگشت) می‌دهم؛ چرا که نقشه های من محکم و دقیق است».(8)

مسیر تدریجی به سوی هلاکت و عذاب اخروی برای طغیانگران و گردنکشانی که در برابر حق، کبر و نخوت نشان می‌دهند، اجباری نیست؛ بلکه به اختیار خود آن‌ها بوده و از روی آزادی اراده انجام می‌گیرد؛ زیرا اولاً این سنت نتیجه اعمال گذشته آن‌هاست و ثانیاً همین نعمتی را که خداوند به آن‌ها اعطا می‌کند، می‌تواند موجب تنبه و بیداری آن‌ها شده و از آن در جهت هدایت الهی استفاده کنند، ولی آن‌ها به خاطر غفلت و طغیانگری خود از این نعمت‌ها که پی در پی نصیب آن‌ها می‌شود، بهره برداری صحیح نکرده و از آن‌ها در جهت هلاکت و بدبختی خود استفاده می‌کنند.

 

پی نوشت ها:

1. یونس: 23.

2. اسراء: 7.

3. نمل: 50 و 51.

4. روم: 41.

5. نگاهی دوباره به تربیت اسلامی، ص 113.

6. عنکبوت: 40.

7. اعراف: 95.

8. ر.ک: مهدوی، نگاهی به قصه و نکات تربیتی آن در قرآن، ص 261 ـ 257.

انتشار : ۳۰ مهر ۱۳۹۴

داستان هایی خواندنی از قرآن


داستان هایی خواندنی از قرآن

 


امین الاسلام، فضل بن حسن طبرسی، مؤلف تفسیر معروف مجمع‌البیان در سبزوار می‌زیست و در سال 548 یا 542 قمری از دنیا رفت و قبر شریفش در مشهد مقدس(روبروی خیابان طبرسی) است.

 


قرآن حکیم

احترام به قرآن

در کتاب گلزار اکبری، گلشن 51، از ابوالفاء هروی نقل نموده که گفت: من در مجلس پادشاه، قرآن می‌خواندم و ایشان استماع نمی‌نمودند و با دیگران سخن می‌گفتند.

پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله) را در خواب دیدم که رنگ مبارکش متغیر بود. فرمود: «اَتَقْرَءُ الْقُرْآنَ بَیْنَ یَدَی قَوْمٍ وَ هُمْ یَتَحَدَّثُونَ وَ لا یَسْتَمَعُونَ وَ اِنَّکَ لا تَقْرَءُ بَعْدَ هَذا اِلاّ ماشاءَ اللهُ»؛ «آیا قرآن را برای کسانی می‌خوانی که با هم سخن می‌گویند و به آن گوش نمی‌دهند؟! تو بعد از این به سبب عدم رعایت ادب، نمی‌توانی سخن بگویی، مگر آنچه خدا بخواهد». بعد از آن بیدار شدم و گنگ شده بودم. امّا چون فرموده بود «إلاّ ماشاءالله» امید داشتم که زبانم آخر خواهد گشود.

پس از چهار ماه در همان محلی که آن خواب را دیده بودم، باز رسول خدا(صلی الله علیه و آ له) را در خواب دیدم، فرمود: «قَدْ تُبْتَ»؛ «حتماً توبه کرده‌ای». گفتم: بلی یا رسول الله(ص). فرمود: «مَنْ تابَ تابَ اللهُ عَلَیْهِ»؛ هر کس به سوی خدا باز گردد خدا هم به مغفرت به او رجوع خواهد فرمود.

بعد از آن فرمود: زبان بیرون آور و با انگشت خود زبان مرا مسح کرد و فرمود: هرگاه نزد قومی قرآن می‌خوانی پس ترک کن قرائت را تا هنگامی که به کلام خداوند گوش فرا دهند. وقتی بیدار شدم زبانم گشوده بود.

 

نذر قرآن

امین الاسلام، فضل بن حسن طبرسی، مؤلف تفسیر معروف مجمع‌البیان در سبزوار می‌زیست و در سال 548 یا 542 قمری از دنیا رفت و قبر شریفش در مشهد مقدس(روبروی خیابان طبرسی) است.

معروف است که در تخریب اطراف حرم مطهر حضرت رضا(علیه‌السلام) که چند سال قبل صورت گرفت، قبر علامه طبرسی ویران شد. شاهدان عینی دیدند که پیکر مقدس او با اینکه حدود هشت قرن و نیم از رحلتش می‌گذشت، تر و تازه مانده است.

معروف است که در تخریب اطراف حرم مطهر حضرت رضا(علیه‌السلام) که چند سال قبل صورت گرفت، قبر علامه طبرسی ویران شد. شاهدان عینی دیدند که پیکر مقدس او با اینکه حدود هشت قرن و نیم از رحلتش می‌گذشت، تر و تازه مانده است

 

از حکایت‌های مشهوری که به مرحوم طبرسی نسبت می‌دهند اینکه: زمانی سکته سنگین بر وی عارض شد به گونه‌ای که بی‌حرکت به زمین افتاد. بستگان و حاضران تصور کردند که از دنیا رفته است.(با توجه به اینکه وسایل طبی در آن زمان، به خصوص در قریه‌ای مثل سبزوار نبود).

بدن او را غسل دادند، کفن کرده و دفن نمودند و بر طبق معمول به خانه‌هایشان بازگشتند.

ناگهان علامه طبرسی در درون قبر، به هوش آمد ولی خود را در قبر یافت. متوجه خدای مهربان شد و نذر کرد اگر از آن تنگنای قبر تاریک، نجات پیدا کند و سلامتی خود را باز یابد، کتابی در تفسیر قرآن تألیف نماید.

از حُسن اتفاق، کفن دزدی تصمیم گرفته بود قبر او را نبش کند و کفن او را بدزدد. چون کفن دزد، قبر را خراب کرد و خشت‌های قبر را برداشت و بند کفن را گشود، علاّمه دست او را گرفت. وی سخت ترسید.

سپس علاّمه با او سخن گفت امّا او بیشتر ترسید. علاّمه ماجرا را به او بازگو نمود و گفت: نترس، به من کمک کن تا به منزل روم، من نیز به تو کمک خواهم کرد.

سپس کفن دزد، علامه طبرسی را به دوش گرفت و او را به منزلش برد.

علامه کفن خود را به او داد و اموال بسیاری را به کفن دزد داد و او به دست ایشان توبه کرد.

سپس علامه به نذر خود وفا کرد و تفسیر گران قدر مجمع‌البیان را که در ده جلد است به عربی نوشت.

 

 

انتشار : ۳۰ مهر ۱۳۹۴

قلب و عروس قرآن


قلب و عروس قرآن

 


چرا سوره‏هاى «یس» و «الرحمن» به قلب و عروس قرآن معروف ‏اند؟

بسم الله الرحمن الرحیم

1. در روایت سوره الرحمن، عروس قرآن معرفی شده است.

وَ رُوِیَ عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع عَنْ آبَائِهِ عَنْهُ قَالَ لِكُلِّ شَیْ‏ءٍ عَرُوسٌ وَ عَرُوسُ الْقُرْآنِ سُورَةُ الرَّحْمَنِ جَلَّ ذِكْرُهُ ؛ براى هر چیزى عروسى است ، و عروس قرآن سوره الرحمن است.(1)

علت اینکه سوره مبارکه الرحمان به عروس قرآن تشبیه شده است:

واژه "عروس"در زبان فارسى به خصوص‍ زن اطلاق مى شود، ولى در فرهنگ عرب به مرد و زن هر دو مادام كه در مراسم عروسى هستند اطلاق مى گردد.

و از آنجا كه مرد و زن در چنین مراسمى در بهترین و زیباترین حالات و كاملترین احترامات قرار دارند این واژه به موجودات بسیار زیبا و گرامى اطلاق مى شود.

در این سوره ، تكرار آیه "فباى آلاء ربكما تكذبان " آن هم در مقطع هاى كوتاه آهنگ جالب و زیبائى به سوره داده ، و چون با محتواى زیبایش آمیخته مى شود و جاذبه خیره كننده اى پیدا مى كند لذا جای تعجب نیست که در روایت عروس قرآن نامیده شود. (2)

پس به دلیل زیبایی های این سوره در الفاظ و به خصوص در معانی و محتوا ، این سوره مبارکه ، عروس قرآن نامیده شده است.

2. در روایت سوره یاسین ، قلب قرآن نامیده شده است.

وَ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ عَنِ النَّبِیِّ ص قَالَ إِنَّ لِكُلِّ شَیْ‏ءٍ قَلْباً وَ قَلْبُ الْقُرْآنِ یس. هر چیز قلبى دارد و قلب قرآن یس است.(3)

علت این که سوره مبارکه یاسین ، قلب قرآن نامیده شده است این است که : این سوره دارای مهمترین و اساسی ترین اصول اعتقادی و شاخه های منشعب از آن است .

علامه طباطبایی (ره) در تفسیر شریف المیزان می فرمایند:

غرض این سوره بیان اصول سه گانه دین است ، چیزى كه هست نخست از مسأله نبوت شروع كرده ، حال مردم را در قبول و رد دعوت انبیا بیان مى كند، و مى فرماید كه : نتیجه دعوت حق انبیاء، احیاى مردم است ، و اینكه آنان در راه سعادت واقع شوند و حجت را بر مخالفین تمام كند، و به عبارت دیگر تكمیل هر دو دسته مردم است ، عدّه اى را در طریق سعادت ، و جمعى را در طریق شقاوت .

علت این که سوره مبارکه یاسین ، قلب قرآن نامیده شده است این است که : این سوره دارای مهمترین و اساسی ترین اصول اعتقادی و شاخه های منشعب از آن است

 

آنگاه این سوره بعد از بیان مسأله نبوت ، منتقل مى شود به مساله توحید، و آیاتى چند از نشانه هاى وحدانیت خدا را برمى شمارد، و سپس به مساله معاد منتقل شده ، زنده شدن مردم را در قیامت براى گرفتن جزا، و جداسازى مجرمین از متقین را بیان نموده سپس سرانجام حال هر یك از این دو طایفه را توصیف مى كند.

و در آخر دوباره به همان مطلبى كه آغاز كرده بود برگشته، خلاصه اى از اصول سه گانه را بیان، و بر آنها استدلال مى كند و سوره را ختم مى نماید.

و از آیات برجسته و بسیار علمى این سوره آیه«انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له كن فیكون فسبحان الّذى بیده ملكوت كل شى ء و الیه ترجعون» است ، پس این سوره شأنى عظیم دارد، چون هم متعرض‍ اصول سه گانه است و هم شاخه هایى كه از آن اصول منشعب مى شود.(4)

 

پی نوشت ها :

1. مستدرک الوسائل، ج 4 ، ص 351.

2. تفسیر نمونه ،ج 23 ،ص 92.

3. مستدرک ‏الوسائل ، ج 4 ،ص 323. (در وسائل‏ الشیعة، ج 6 ، ص 248. مشابه این روایت آمده است.)

4. ترجمه تفسیر المیزان ، ج 17 ، ص 89.

 


منبع : پرسمان قرآن

قلب و عروس قرآن
انتشار : ۳۰ مهر ۱۳۹۴

مفرد بودن ارض در همه جای قرآن


مفرد بودن ارض در همه جای قرآن

 


چرا در دعای قنوت ... رب السموات السبع و رب الارضین السبع... به زمین های هفت گانه اشاره شده، اما ارض در همه جای قرآن مفرد آمده است؟


شهادت در قنوت نماز

کلمه ارض 446 بار در قرآن آمده است.(قاموس قرآن ، بیان می کند که ارض 461 بار در قرآن آمد است!) اما همیشه به لفظ مفرد، در روایت و نهج البلاغه بلفظ جمع (ارضون، ارضین) نیز آمده است.(1)

درست است که "ارض" در تمام قرآن به صورت مفرد آمده و به صورت جمع نیامده است اما در یک آیه از آیات قرآن به هفت زمین اشاره شده است.

اللَّهُ الَّذِى خَلَقَ سبْعَ سمَوَاتٍ وَ مِنَ الاَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنزَّلُ الاَمْرُ بَیْنهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلى كلِّ شىْءٍ قَدِیرٌ وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاط بِكلِّ شىْءٍ عِلْمَا(2) خداوند كسى است كه هفت آسمان را آفرید و از زمین نیز همانند آن را، فرمان او در میان آنها پیوسته نازل مى شود، تا بدانید كه خداوند بر هر چیز توانا است و علم او به همه چیز احاطه دارد.

در تفسیر این آیه گفته شده است: "و از ظاهر جمله «و من الارض مثلهن»(بر مى آید كه مراد از "مثل" مثلیت عددى است، یعنى همانطور كه آسمان هفت تا است، زمین هم مثل آن است.(3)

در جواب این که چرا ارض در قرآن همواره به صورت مفرد آمده است، چند احتمال داده شده است:

1. این كه در قرآن مجید ارض، همواره مفرد آمده، به احتمال قوى علتش آن است كه آنچه غیر از زمین است نسبت به ما آسمان محسوب می شود مثلا مریخ گرچه فی حد نفسه، یک كره و زمین است ولى نسبت به ما كه بالاى سر ماست آسمان حساب می شود، على هذا ما را یک زمین بیشتر نیست كه زیر پاى ماست. لذاست كه قرآن آن را همواره مفرد به كار برده است.(4)

توضیح بیشتر: همانطور كه در اول گفتیم كلمه ارض در قرآن مفرد استعمال شده ولى در احادیث و نهج البلاغه به صیغه جمع (ارضون و ارضین) نیز به كار رفته است نظیر كلمات فرج «لا الهَ الَّا اللَّه رَبُّ السَّمواتِ السَّبْعِ وَ رَبُّ الارَضِینَ السَّبْعِ وَ ما فِیهِنَّ وَ ما بَیْنَهُنَّ.» (5)

ولى چون بعضى از موارد نهج البلاغه صریح است در این كه مراد از ارضون خشكی هاى روى زمین و به اصطلاح هفت اقلیم است، باید بگوئیم كه در احادیث و جاهاى دیگر نهج البلاغه مقصود از آن خشكی هاست كه در گذشته به هفت، تقسیم می‌كردند، در نهج البلاغه هست «وَ ركوبها اعناقَ سُهولِ الارَضین. ا لَمْ یَكُونوا ارْباباً فى اقطارِ الارضین. فَهُمْ حُكامٌ عَلَى العالَمینَ وَ مُلُوكٌ فى اطْرافِ الارَضین» (6)

روایات معصومین مفسر قرآن هستند. زیرا در قرآن جزئیات آمده است و بسیاری از جزئیات که در قرآن آورده نشده در روایات معصومین بیان شده است. براین اساس روایات که از جمله آن ها دعای قنوتی است که به آن اشاره کردید می تواند مفسر آیاتی باشد که در آنها زمین به صورت مفرد آمده است و نشان دهنده این مطلب باشد که زمین نیز مانند آسمان هفت گانه است

 

جمله اول در باره كوه هاست كه می فرماید: كوه ها بر گردن همواری هاى زمین سوارند، دوّمى در باره مردمان گذشته است كه فرمود: آیا در اطراف زمین پادشاهان و مالک رقاب نبودند؟ و سومى در خصوص عرب هاست كه به بركت اسلام در اطراف زمین پادشاهان شدند. در این جاها چنانكه مى ‏بینیم خشكى ‏هاى زمین مقصود است.

ما منكر آن نیستیم كه مرّیخ و مشترى و امثال آن نسبت به خود، زمین ‏اند و زمین هاى بیشمار دیگرى در فضاى بیكران وجود دارند. ولى نمیتوانیم قبول كنیم كه مراد از زمین هاى هفتگانه، سیارات هفتگانه است، زیرا آنها از هفت بیشتراند، اگر عدد هفت را برداشته و بگویند: كرات و زمینهائی كه در فضاى بیكران به دور خورشیدهاى خود می چرخند، خارج از شمارند ؛ حرفى نداریم فقط مخالف و نافى این هستیم كه كسى بگوید مراد از زمین هاى هفتگانه، سیارات منظومه شمسى است، ناگفته نماند، قرآن كریم به زمینى غیر از زمین ما نظرى نداشته و غیر از آن را سماء و سموات به حساب آورده است.(7)

2. ارض ، دارای معانی و مصادیق مختلف است، از جمله:

الف. ارض در لغت به معنای كره خاكی كه انسان بر روی آن زندگی می‎كند، می‎باشد.

ب. در قرآن كریم، ارض به چند معنا به كار رفته است. مانند:

- ارض به معنای كره زمین در مقابل آسمان، (80 بار در قرآن آمده است) (9)

اینكه در قرآن مجید ارض ، همواره مفرد آمده، به احتمال قوى علتش آن است كه آنچه غیر از زمین است نسبت بما آسمان محسوب می شود مثلا مریخ گرچه فی حد نفسه، یک كره و زمین است ولى نسبت بما كه بالاى سر ماست آسمان حساب می شود، على هذا ما را یک زمین بیشتر نیست كه زیر پاى ماست.لذاست كه قرآن آنرا همواره مفرد بكار برده است

 

- ارض به معنای قطعات زمین و آبادی.(مکان های خاصی مانند مصر، مکه، مدینه و ...) (110 بار در قرآن آمده است) (9)

- ارض به معنای عالم طبیعت و پهنای زمین (260 بار در قرآن آمده است) (10)

علت مفرد بودن کلمه ی ارض در قرآن این است که، در تمامی موارد یاد شده از کلمه ی ارض معنای مفرد می فهمیم چه آن جا که منظور کره ی زمین است که فقط یک کره ی زمین وجود دارد چه آن جایی که منظور مکه است که فقط یک مکه وجود دارد چه آن جایی که منظور بیت المقدس است و ... لذا بدین جهت کلمه ی ارض همیشه در قرآن مفرد آمده چرا که معنای مراد از آن یک معنای مفرد است.(11)

3. بنا به اعتقاد ما، روایات معصومین مفسر قرآن هستند. زیرا در قرآن جزئیات آمده است و بسیاری از جزئیات که در قرآن آورده نشده در روایات معصومین بیان شده است. بر این اساس روایات که از جمله آن ها دعای قنوتی است که به آن اشاره کردید می تواند مفسر آیاتی باشد که در آنها زمین به صورت مفرد آمده است و نشان دهنده این مطلب باشد که زمین نیز مانند آسمان هفت گانه است .

 

پی نوشت ها :

(1) قاموس قرآن،ج1،ص59.

(2) طلاق/12.

(3) ترجمه تفسیر المیزان ،ج 19 ،ص547-546.

(4) قاموس قرآن،ج1،ص60.

(5) وسائل ،ج 4 ،ص 907

(6) این كلمات در نهج البلاغه عبده بترتیب ج 1 ص 174- ج 2 ص 177 و ص 179 واقع است.

(7) قاموس قرآن،ج1،ص65-67.

(8) فاطر، آیه 41

(9) مائده/ 33

(10) نساء، آیه 101

 

 

انتشار : ۳۰ مهر ۱۳۹۴

عوامل محرومیت از فضل الهی


عوامل محرومیت از فضل الهی

دوزخ

انسانها با خطا و اشتباه در زندگی و انتخاب راه ناشایست، خود را از مسیر الهی و فیوضات خداوندی دور كرده و در مسیری قرار می گیرند كه آنها را به ناكجا آباد می برد. آنان با پیروی از فرامین و دستورهای دشمن قسم خورده انسان و وسوسه های او و سرپیچی از اوامر و تكبّر در برابر خداوند یكتا، خود را به ورطه هلاكت می افكنند و دچار خسران می شوند، و در واقع انسان ظرف وجودی خود را وارونه می سازد و قابلیت خود را از كف می دهد و خود را از فضل الهی محروم می سازد. برخی از این عوامل عبارتند از:

1. سرپیچی از اوامر الهی

سرپیچی از دستورات خدا و رسول او و خروج از دایره بندگی موجب محرومیت از فضل الهی است. خداوند می فرماید: (وَ مَنْ یعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یتَعَدَّ حُدُودَهُ یدْخِلْهُ ناراً خالِداً فیها وَ لَهُ عَذابٌ مُهینٌ)؛ 31 «و هر كس از خدا و پیامبر او نافرمانی كند و از حدود مقرر او تجاوز نماید، [خداوند] وی را در آتشی در آورد كه همواره در آن خواهد بود و برای او عذابی خفّت آور است.»

كسانی كه از روی طغیان، سركشی، دشمنی و انكار آیات الهی، حكم خدا را زیر پا می گذارند، در حقیقت به خدا و روز باز پسین ایمان ندارند، و از حدود الهی تجاوز نموده اند و كسانی كه به حقوق دیگران تجاوز می كنند، در ردیف كفار، گرفتار عذاب جاویدان می شوند.

«خلود در دوزخ مخصوص كفار نیست. عصیان خدا و تجاوز به حقوق دیگران نیز می تواند زمینه خلود باشد. آنان كه به وصیت نامه ها عمل نمی كنند، یا بدهی های متوفّا را نمی پردازند، یا با جعل سند و انكار حق و ندادن سهم بعضی از وارثان، سعی در تصاحب اموال آنان می كنند، برای همیشه در عذاب و قهر الهی اند.» 2بنابراین، نافرمانی از خدا و رسولش موجب قهر و عذاب الهی است كه نمود محرومیت از فضل الهی می باشد.

 

2. شكستن پیمان الهی، سبب خسران

خداوند با ارسال رسل و انزال كتب بر پیامبران، از مردم پیمان گرفته است كه جز خدای یكتا را نپرستند و در مسیر اطاعت الهی گام بردارند و شكست عهد و پیمان الهی را موجب ضرر و زیان خود آنان می داند؛ زیرا خداوند هیچ گونه ستمی بر بندگان روا نمی دارد و می فرماید: (ثُمَّ تَوَلَّیتُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ فَلَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیكُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَكُنْتُمْ مِنَ الْخاسِرینَ)؛ 3 «سپس شما بعد از آن [پیمان] روی گردان شدید، و اگر فضل خدا و رحمت او بر شما نبود، مسلماً از زیانكاران بودید.»

هر كسی از وسوسه های شیطان كه همانا به فحشا و بدكاری دستور می دهد، پیروی كند، او گمراه كننده است و با وعده به فقر و نداری، از كارهای خوب جلوگیری می كند و در مقابل خداوند می ایستد

 

در این آیه شكستن عهد و پیمان الهی موجب محرومیت از فضل باری تعالی معرفی شده است و اصولاً در فرهنگ و بینش قرآنی، دنیا تجارت خانه ای است كه جمعی در آن سود می برند و گروهی دیگر زیان می كنند.

هنگامی كه بنی اسرائیل پیمان عمل به محتویات تورات را شكستند و از آن تخلّف نمودند، در حقیقت عمر خود را كه باید در راه اطاعت از خدا و پیامبر صرف می كردند، از دست دادند و این شكست پیمان الهی موجبات خسران در زندگیشان شد. با وجود این، فضل خداوند بسیار بود و توفیق آنان بر توبه موجب شد كه جلوی این خسران گرفته شود؛ زیرا اولین مرحله آغاز تقوا و پرهیزگاری توبه است و از جمله انسانهایی كه در پیشگاه خداوند متعال ارزش والایی می یابند و مورد احترام و دعای فرشتگان قرار می گیرند، توبه كنندگان هستند.

بنابراین، عمل به دستورات و وفا به عهد الهی موجب رشد و سعادت و شكستن عهد و پیمان الهی موجب از دست دادن سرمایه اصلی (عمر انسان) و خسران می شود.

 

3- وسوسه های شیطان

خداوند در قرآن كریم به انسان مكرّر دستور می دهد كه از وسوسه های شیطان پیروی نكند و اگر كسی واقعاً بنده خدا باشد، نباید از شیطان اطاعت كند؛ لذا می فرماید: (وَ إِمَّا ینْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّیطانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ)؛ 4 «اگر از شیطان وسوسه ای به تو رسد، به خدا پناه بر؛ زیرا كه او شنوای داناست.»

هر كسی از وسوسه های شیطان كه همانا به فحشا و بدكاری دستور می دهد، پیروی كند، او گمراه كننده است و با وعده به فقر و نداری، از كارهای خوب جلوگیری می كند و در مقابل خداوند می ایستد. خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: (الشَّیطانُ یعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَ یأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشاءِ وَ اللَّهُ یعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلاً وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ)؛ 5 «شیطان به شما وعده فقر می دهد و به زشتی فرمان می دهد؛ و[لی] خداوند از جانب خود به شما وعده آمرزش و و برکت می دهد، و خداوند گشایشگر داناست.»

بلاهای بزرگی كه دامن گیر جوامع مختلف می شود و روح اجتماعی و تفاهم و همكاری را در میان آنها می كشد، وسوسه های شیطان، برای ایجاد تفرقه و از بین بردن وحدت است

 

خدای بزرگ در آیات بسیاری به انسان هشدار می دهد و می فرماید: شیطان دشمنی آشكار است، در دشمنی او با شما هیچ گونه شكی نكنید و هنگامی كه انسان در صدد كار خوبی همچون انفاق و ایثار باشد؛ شیطان وارد عمل می شود و او را وعده فقر می دهد. اگر ایمان شخصی سست باشد، شیطان پیروز؛ ولی باید فضل و رحمت خدا را فراموش نكرد؛ زیرا وعده ای كه شیطان می دهد از روی جهالت و نادانی و هدفش گمراهی است؛ امّا وعده ای كه خداوند می دهد از روی علم است و هدفش رستگاری و نجات انسان از این دیو سركش و دشمن بشریت. دوری از شیطان و اطاعت نكردن از اوامر ظاهرفریب و شیطانی، خود جلوه ای از فضل الهی و رهایی انسان از این دشمن قسم خورده است.

خداوند می فرماید: (وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیكُمْ وَ رَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّیطانَ إِلاَّ قَلیلاً)؛ 6 «اگر فضل خدا و رحمت او بر شما نبود، مسلّماً جز [شمار] اندكی، از شیطان پیروی می كردید.»

ازبلاهای بزرگی كه دامنگیر جوامع مختلف می شود و روح اجتماعی و تفاهم و همكاری را در میان آنها می كشد، وسوسه های شیطان، برای ایجاد تفرقه و از بین بردن وحدت است.

بنابراین، برای نجات از دامها و وسوسه های رنگارنگ شیطان و لشكریان گوناگونش كه در اشكال مختلف شهوات، مراكز فساد، سیاستهای استعماری، مكتبهای انحرافی و فرهنگهای فاسد بروز می كند، باید به سایه فضل و لطف پروردگار و ایمان و تقوای الهی پناه برد، و خود را به ذات پاك او سپرد كه جز این، راهی نیست.

 

پی نوشت ها :

1) نساء/14.

2) تفسیر نور، محسن قرائتی، مؤسسه در راه حق، قم، 1376 ش، ج2، ص296.

3) بقره/64.

4) اعراف/200.

5) بقره/ 268.

6) نساء/83.

 

 

انتشار : ۳۰ مهر ۱۳۹۴

اگر شرح صدر ندارید کوه نوردی نکنید!


اگر شرح صدر ندارید کوه نوردی نکنید!

 


کوهنوردانى که به ارتفاعات بلند صعود مى کنند، گاهى از اوقات دچار هواگرفتگى مى شوند یعنى به همان هوایى مى رسند که استفاده از آن مشکل است و باعث تنگى نفس آنها مى گردد و چه بسا، سبب بیهوشى و مرگ آنها مى شود!

 

 


شرح صدر

حتما تیتر را که دیدید با خود گفتید آخر چه ربطی دارد؟ چرا این تبیان همه چیز را با هم قاطی می کند؟ اگر کمی حوصله به خرج دهید و این متن را با دقت بخوانید متوجه خواهید شد که کوهنوردی چه ربطی به شرح صدر دارد ، این متن نتیجه دقت و ژرف بینی مرجع عالی قدر جهان تشیع حضرت آیت الله مکارم شیرازی است که مثال های قرآن را موشکافی کرده و راه را برای درک عظمت قرآن و تشبیهات بی بدیل آن برای ما گشوده اند .

خداوند متعال در سیزدهمین مثل از آیه هاى قرآن مجید، در آیه 125 سوره انعام مى فرماید: «فَمَنْ یُرِدِ اللّهُ اَنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلاِْسْلامِ وَ مَنْ یُرِدْ اَنْ یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقاً حَرَجاً کاَنَّما یَصَّعَّدُ فِى السَّماءِ کذلِک یَجْعَلُ اللّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذینَ لایُؤمِنونَ» ؛آن کس را که خدا بخواهد هدایت کند، سینه اش را براى (پذیرش) اسلام، گشاده مى سازد و آن کس را که(به سبب اعمال زشتش) بخواهد گمراه سازد، سینه اش را آن چنان تنگ مى گرداند که گویا مى خواهد به آسمان بالا برود این گونه خداوند پلیدى را بر افرادى که ایمان نمى آورند، قرار مى دهد!

 

دورنماى بحث

آیه شریفه، در صدد بیان زمینه هاى روحى مردم در پذیرش حق است، آنچه از ظاهر آیه استفاده مى گردد این است که: مردم در این جهت متفاوتند بعضى از مردم آن قدر روحشان پاک و قلبشان نورانى است که با اوّلین برخورد با قرآن، با آغوش باز اسلام را پذیرایند و خداوند هم در عوض به آنان شرح صدر مى بخشاید. در مقابل، افرادى هستند که زمینه پذیرش حق در آنان نیست و چنانچه تمام قرآن بر آنان خوانده شود، تأثیرگذار نیست از این رو، خداوند قلب آنها را تنگ و تاریک مى گرداند.

و وقتی کسی سینه ای تنگ دارد نسیم روح نواز اسلام برایش سنگین است و نمی تواند تنفس کند و او را اذیت می کند سینه اش تنگتر شده و به مرز خفگی و مرگ می رسد بالا رفتن از قله های بلند معارف اسلام شرح صدر می خواهد .

«شرح صدر» به معناى داشتن فکر و روح باز است یعنى کسى شرح صدر دارد که داراى تفکر عمیق، صبر و حوصله زیاد و فکر و روحى وسیع باشد به گونه اى که در برابر سخت ترین حوادث نلغزد

پیام هاى آیه

هدایت و ضلالت به دست خداست

آنچه مطابق با ظاهر آیه است، این است که هدایت و ضلالت انسانها از طرف خداوند صورت مى گیرد و مفهوم آن چیزى جز جبر نیست. در این صورت، اسلام و کفر دو امر غیر اختیارى است و قبول آن به عقیده ما با عدالت خداوند سازگار است.

آیا آیه مذکور دلیل بر «جبر» نیست؟

آنچه آیه شریفه بر آن دلالت دارد، این است که: گام اوّل هدایت و ضلالت را خود انسان برمى دارد آنگاه، در صورتى که اوّلین گام را به سمت هدایت برداشت، مشمول هدایت الهى مى گردد و در صورت دیگر، که اوّلین گام را به سمت ضلالت برداشت، مشمول ضلالت الهى مى شود مثلا سلمان فارسى از ایران حرکت مى کند و براى رسیدن به سرچشمه نور، سختى ها و مشکلات فراوانى را تحمّل مى کند حتّى به بردگى گرفته مى شود. تا این که به سرچشمه نور مى رسد و مسلمان مى گردد. او چون گامهاى اوّلیّه را با اختیار خود برداشته بود مشمول هدایت الهى قرار گرفت و خداوند به او شرح صدر و سینه اى گشاده عنایت کرد.

امّا ابوجهل و ابولهب ـ با این که از اوّل در کنار چشمه هدایت بوده اند ـ ولى گام هاى اوّلیّه لجاجت و عناد و دشمنى را به اختیار خود و به تبعیّت از شیطان برداشتند و چشم و گوش خود را در مقابل نداى حق بستند. بر این اساس، خداوند نیز آنها را گمراه کرد و قلب آنها را تنگ و تاریک نمود پس هدایت و ضلالت الهى، نتیجه و مجازات گامهاى اوّلیّه خود آنهاست. بنابراین، آیه شریفه فوق و دیگر آیات، هیچ منافاتى با اختیار انسان ندارد.(1)

قرآن

اعجاز علمى قرآن در آیه مَثَل

اگر چه مفسّران جمله «کاَنَّما یَصَّعَّدُ فِى السَّماءِ» را کنایه از کار غیر ممکن و محال دانسته اند ولى امروزه با توجّه به پیشرفت علوم بشرى و دستیابى به فضا، تفسیر دیگرى نیز مى توان براى آن جمله بیان کرد که نشانگر اعجاز علمى قرآن مجید است.(2)

دانشمندان کشف کرده اند که اطراف کره زمین را هوا (اکسیژن) فرا گرفته است، و این هوا از هر طرف تا ارتفاع 30 کیلومترى ادامه دارد ولى آنچه از این اکسیژن ها استفاده مى شود، تنها فضاى چند کیلومترى پایین آن است چه این که هر چه اکسیژن به طرف بالا برود، استفاده از آن مشکل تر و سبب تنگى نفس مى شود.

به همین جهت، کوهنوردانى که به ارتفاعات بلند صعود مى کنند، گاهى از اوقات دچار هواگرفتگى مى شوند یعنى به همان هوایى مى رسند که استفاده از آن مشکل است و باعث تنگى نفس آنها مى گردد و چه بسا، سبب بیهوشى و مرگ آنها مى شود!

در آن هنگامى که آیه فوق نازل شد، انسان از این مسأله علمى مهم بى اطّلاع بود ولى قرآن مجید در آن زمان (1400 سال پیش) پرده از این راز علمى برداشت و قابل استفاده نبودن هواى آسمانها را بیان کرد و انسانهاى گمراه را به کسانى تشبیه کرد که در چنین هوایى تنفّس مى کنند و دچار تنگى نفس مى شوند .

 

3ـ شرح صدر

وقتى حضرت موسى (علیه السلام) به مقام نبوّت نائل شد، چند چیز از خداوند طلب کرد یکى از آنها شرح صدر بود (قالَ رَبِّ اشْرَحْ لِى صَدْرِى...) (3)

و نیز پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) بى آن که تقاضا کند ـ این نعمت بزرگ الهى را از خداوند متعال دریافت نمود (اَلَمْ نَشْرَحْ لَک صَدْرَک؟) (4)

 

خلاصه این شرح صدر چه معنایى دارد؟

«صدر» در اینجا به معناى سینه نیست، بلکه به معناى روح و فکر است بنابراین «شرح صدر» به معناى داشتن فکر و روح باز است یعنى کسى شرح صدر دارد که داراى تفکر عمیق، صبر و حوصله زیاد و فکر و روحى وسیع باشد به گونه اى که در برابر سخت ترین حوادث نلغزد. به همین جهت، شرح صدر یکى از لوازم مهمّ ترقّى و تعالى به سوى خدا شناخته شده است.

یک انسان مسلمان باید با تأسّى به پیامبر گرامى اسلام (صلى الله علیه وآله) داراى شرح صدر، سینه گشاده و دریا دل باشد. با همّت بلند ناملایمات را تحمّل کرده، با کوچکترین مشکل ناسپاسى نکند و انتقام جویى و کینه جویى را پیشه خود قرار ندهد

پیامبر(صلى الله علیه وآله) و همسایه یهودى

یکى از همسایگان آن حضرت ـ که مردى یهودى بود ـ هر روز به هنگام عبور آن حضرت، از بالاى بام به بهانه ریختن خاکروبه ها در کوچه، خاکسترى همراه با آتش بر سر و صورت آن حضرت مى ریخت. این برنامه هر روز ادامه داشت تا آن که روزى پیامبر (صلى الله علیه وآله) از کوچه گذشت و متوجّه خاکستر همسایه یهودى نشد. آن حضرت کنجکاو گشته، علّت آن را جویا شد. اصحاب و یاران عرض کردند: بحمداللّه مریض شده است و در بستر بیمارى به سر مى برد پیامبر به قصد عیادت به طرف منزل یهودى حرکت کرد، هنگام در زدن، همسر آن مرد یهودى از پشت در منزل گفت: کیست؟ حضرت جواب داد: پیامبر اسلام! زن گفت: کارت چیست؟ حضرت فرمود: به عیادت شوهرت آمده ام! زن بى اختیار در را باز کرد. حضرت داخل شد و کنار بستر یهودى قرار گرفت. پیامبر (صلى الله علیه وآله) با احوالپرسى به گونه اى برخورد کرد که گویا این یهودى هیچگونه اذیّت و آزارى نسبت به پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) روا نداشته است!

وقتى یهودى این شرح صدر و گذشت و اغماض پیامبر (صلى الله علیه وآله) را دید، عرض کرد: یا رسول اللّه! آیا این برخورد جزء برنامه دین توست، یا از اخلاق شخصى شماست؟ حضرت فرمودند: جزء برنامه دین اسلام است.

از این نمونه، در زندگى پیامبران، امامان و عالمان دینى فراوان است.

مثلا شخصى در شیراز، نامه اى به یکى از علماى آن شهر مى نویسد و بى اندازه آن عالم را مورد فحّاشى و هتّاکى قرار مى دهد. آن عالم روز بعد نویسنده آن نامه را دیده، به او مى گوید: نامه اى به من نوشته بودى آن را انداختم.(5)

ظاهراً مشکل مالى داشتى این پول را بگیر انشاءاللّه مشکلت با آن حل شود! نویسنده نامه خوشحال شده، با خود مى گوید: «خوب شد آقا نامه ما را مطالعه نکرده است!»

بنابراین، یک انسان مسلمان باید با تأسّى به پیامبر گرامى اسلام (صلى الله علیه وآله) داراى شرح صدر، سینه گشاده و دریا دل باشد. با همّت بلند ناملایمات را تحمّل کرده، با کوچکترین مشکل ناسپاسى نکند و انتقام جویى و کینه جویى را پیشه خود قرار ندهد.

 

پی نوشت ها :

1- این جمله در آیات زیادى از قرآن مجید از جمله آیه 119 آل عمران آمده است.

2- سوره غافر، آیه 19.

3- سوره زلزل، آیه 7 و 8.

4- سوره کهف، آیه 49.

5- سوره زخرف، آیه 36.

 

انتشار : ۳۰ مهر ۱۳۹۴

دانستنیهایی از قرآن/مواظب خویشتن باشید


دانستنیهایی از قرآن/مواظب خویشتن باشید

 


ای کسانی که ایمان آورده اید، بر شما لازم است که مواظب خویشتن باشید.. حال که شما هدایت شده اید، زیان کسی که گمراه شده است، به شما نمی رسد.. بازگشت همه شما به سوی خدا است تا شما را به آنچه عمل می کردید، آگاه سازد.

 


امر به معروف

«یا أیها الذین آمنوا علیکم أنفسکم، لایضرکم من ضل إذا اهتدیتم، إلی الله مرجعکم جمیعا فینبئکم بما کنتم تعملون»(سوره مائده،آیه 105)

ای کسانی که ایمان آورده اید، بر شما لازم است که مواظب خویشتن باشید. حال که شما هدایت شده اید، زیان کسی که گمراه شده است، به شما نمی رسد. بازگشت همه شما به سوی خدا است تا شما را به آنچه عمل می کردید، آگاه سازد.

هرچند آیه تصریح می کند که اگر شما مواظب خود باشید و از راه راست منحرف نشوید، ضرر گمراهان به شما نخواهد رسید ولی از آن استفاده دوری جستن از امر به معروف و نهی از منکر نمی شود چه اینکه برخی مردم نا أبالی و بی قید و بند و راحت طلب خواهند از این آیه استفاده غلط بکنند و بگویند که آیه صراحت دارد بر اینکه زیان گمراهان به ما نمی رسد و ما باید فقط مواظب خودمان باشیم و کاری به کار دیگران نداشته باشیم، و با این استدلال غلط شانه از زیر بار مسئولیت خالی می کنند و نه تنها امر به معروف و نهی از منکر نمی کنند بلکه اگر کسی خواست امر به معروف کند یا از فسادی جلوگیری نماید، او را منع می کنند و به آیه استدلال می کنند. و روشن است که این استفاده نامشروع از چنین آیه مبارکی است زیرا این آیه نیامده است که آیات بسیار امر به معروف و نهی از منکر را نسخ کند بلکه مطلب دیگری را گوشزد می کند.

در کوتاه سخن می خواهد بگوید اگر شما اعمال خود را انجام دادید و امر به معروف و نهی از منکر را کنار نگذاشتید و به تکلیف خود عمل کردید، دیگر ناراحت نباشید که بیشتر مردم گمراهند و راه راست را کنار گذاشته و به سوی خطهای کژ و انحرافی روی آورند، زیرا در آن صورا زیان گمراهی آنان به شما نخواهد رسید. و درست این مطلب به عکس تصور واهی آن خوشگذرانان است، زیرا می خواهد تأکید کند که شما تکلیف خود را انجام دهید، آنگاه نترسید که خداوند شما را به گناه قومتان مؤاخذه کند.

علیکم أنفسکم، معنایش این نیست که تنها گلیم خودرا از آب بیرون بکشیم، و نگاهی به دیگران که در منجلاب فساد و گناه غرق شده اند نیاندازیم زیرا امر شده است که نه تنها خودرا بلکه علی الاقل خویشان خود را نجات دهیم "قو أنفسکم و أهلیکم نارا وقودها الناس و الحجارة" خود و خویشان خود را از آتشی دور نگه دارید که هیزمش مردم و سنگهاست.

و اصلا در روایتی دیدم که رسول خدا در تفسیر آیه فرمود: "آمر بالمعروف و انه عن المنکر و اصبر علی ما أصابک حتی اذا رأیت شحا مطاعا و هوی متبعا و اعجاب کل ذی رأی برأیه، فعلیک بنفسک و دع عنک أمر العامة "(تفسیر عیاشی ج1 ص 348) در این آیه می بینیم که حضرت رسول صلی الله علیه و آله تأکید بر امر به معروف و نهی از منکر می کنند تا سوء استفاده از آیه نشود و تا آنجا بر آن امر تأکید دارد که از طرف مقابل می خواهد که در این راستا پیش برو و هر چه بر سرت آمد برای خدا تحمل کن و در صورتی که نتوانستی عامه مردم را نجات دهی و آنان به رای و نظر خود بسنده کردند و نظر تو را نپذیرفتند، و به کار زشت خویش شادمان بودند، و بخل و هوای نفس بر آنان حکومت می کرد، آنها را رها کن و به خودت برس و عوام را به کار خود واگذار.

اگر شما اعمال خود را انجام دادید و امر به معروف و نهی از منکر را کنار نگذاشتید و به تکلیف خود عمل کردید، دیگر ناراحت نباشید که بیشتر مردم گمراهند و راه راست را کنار گذاشته و به سوی خطهای کژ و انحرافی روی آورند، زیرا در آن صورا زیان گمراهی آنان به شما نخواهد رسید. و درست این مطلب به عکس تصور واهی آن خوشگذرانان است، زیرا می خواهد تأکید کند که شما تکلیف خود را انجام دهید، آنگاه نترسید که خداوند شما را به گناه قومتان مؤاخذه کند

 

پس اصل امر به معروف است و اصل بر حذر داشتن دیگران از خطر فساد و انحراف است و در صورتی که کار به جائی نرسد خود را دریاب و مواظب باش که مانند آنان به انحراف کشیده نشوی و مطمئن باش که در روز رستاخیز، آنگاه که همه شما به سوی خدای خود بازگشتید ، هر کس به جزای کار خویش می رسد و در محکمه عدل الهی، ظالمان و فاسدان کیفر خواهند شد و شما مؤمنان هدایت یافته پاداش خوبی خواهید داشت.

آری ! اگر شما خودتان را نگه داشتید و به سوی انحراف و خطهای ضد خدائی کشیده نشدید، تمام دنیا اگر کافر شوند به شما آسیبی نخواهد رسید زیرا هر کسی در گرو کار خویشتن است: "کل نفس بما کسبت رهینة" ولی همانطور که بیان شد ضمن این که باید مواظب اعمال و رفتار خود باشیم نباید هرگز در بازداشتن دیگران از کارهای بد و گناه کوتاهی کنیم زیرا رسول خدا پیوسته فرموده است که هر کس منکری را ببیند و بتواند آن را تغییر دهد واجب است که تغییر دهد، آغاز با دست و اگر نتواند با زبان و در صورتی که نتواند لا زبان دیگران را از کار بد نهی کند واجب است که با قلبش اظهار ناراحتی کند "من رأی منکرا واستطاع أن یغیره فلیغیره بیده و ان لم یستطع فبلسانه و ان لم یستطع فبقلبه" و با قلب خویش معنایش آن نیست که فقط در درون خود ناراحت باشد بلکه به نحوی این ناراحتی را ابراز کند تا طرف مقابل متوجه بدی و زشتی کارش شود.

به هر حال چنانکه گفته شد از خود کلمه "علیکم أنفسکم" می شود استنباط کرد که برای نجات خویش باید به فکر چاره برای دیگران نیز بود، پس جائی برای شانه خالی کردن در نظام محمدی نیست ولی در صورتی که وظیفه ات را به خوبی و چنانکه مأموریت داری، انجام دادی ولی نتوانستی به نتیجه مثبتی برسی، بر تو تکلیفی نیست و تمرد و عصیان آنان تورا آسیبی نخواهد رساند، آنها را رها کن و از آنان جدا شو و به راه خودت که پیروی از حق است ادامه بده و مطمئن باش که در روز دیدار با خدا، تو پاداش خوبیهایت را خواهی دید و آنان کیفر گناهانشان را زیرا نه تنها تو بلکه حتی رسول خدا نیز نمی تواند آنان را که خداوند بر قلبهایشان مهر زده است، هدایت کند. مگر نه خود به رسولش می فرماید: "انک لا تهدی من أحببت و لکن الله یهدی من یشاء".

به این امید که ما جزو هدایت شدگان باشیم آمین رب العالمین.

 

 

انتشار : ۳۰ مهر ۱۳۹۴

آیا نظام ما مورد تأیید قرآن هست؟


آیا نظام ما مورد تأیید قرآن هست؟

 


آیا می‌توان گفت که جمهوری اسلامی ایران مورد تأیید خدا و قرآن است؟ با استناد به آیات قرآن کریم پاسخ دهید. (این سؤال بسیار در سایت‌ها و محافل مطرح می‌گردد).
ایران
ابتدا باید دانست که خداوند متعال بندگانش را به چه امر نموده و از آنها چه می‌خواهد؟ سپس باید توجه داشت که مورد سؤال «جمهوری اسلامی ایران و یا ...»، تا چه میزان در راستای اوامر الهی است، بدیهی است که این میزان هر چه بیشتر و سنگین‌تر باشد، مشمولیت رضایت الهی و انطباق با قرآن کریم در آن بیشتر است.

الف – مهم‌ترین امر خداوند متعال و اولین گام برای کسی که خدا را هدف قرار داده است، اعتقاد و عمل به «لا إله إلاّ الله» می‌باشد. باید همه‌ی بت‌ها، طاغوت‌ها و إله‌های کاذب درونی و برونی نفی ‌شوند، تا پرستش خالصانه‌ی الله جل جلاله محقق گردد.

«هُوَ الْحَی لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ فَادْعُوهُ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ» (غافر، 65) ؛ او زنده (و زندگی بخش) است جز او معبودى (خدایی) نیست. پس تنها همو را بخوانید و دین را خالص براى او سازید، سپاس خداى راست كه پروردگار جهانیان است‏

«وَ ما أُمِرُوا إِلاَّ لِیعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفاءَ وَ یقیمُوا الصَّلاةَ وَ یؤْتُوا الزَّكاةَ وَ ذلِكَ دینُ الْقَیمَةِ» (البینة، 5) ؛

و آنها (همه‌ی انبیا و رسولان) نفرمودند مگر این كه خدا را خالصانه پرستش كنند، در حالى كه مسلمان باشند [و میل به باطل نكنند]، و نماز را بر پا دارند، و زكات را بدهند، اینست دین درست [و استوار].

پس دعوت به توحید است، یعنی هدف فقط اوست و این مهم محقق نمی‌گردد، مگر این که کفر و شرک از میان برخیزد. چه در درون و چه برون. و مابقی امور از وحی، نبوت، رسالت، کتاب، تبیین جهان، وضع بایدها و نبایدها (حلال و حرام)، احکام عبادی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، قضایی و ...، همه جهت مساعد نمودن زمینه و شرایط فرد و جامعه برای تحقق همین معناست.

ب – بدیهی است که «عبادت» یا بندگی خدا، منحصر در نماز، روزه یا سایر عبادات فردی نیست و احکام الهی نیز محدود به احکام طهارت، وضو، غسل و ...، نمی‌باشد، بلکه همه‌ی شئون زندگی فردی و اجتماعی بشر را در بر می‌گیرد. و نباید مصداق «یؤمنون ببعض و یکفرون ببعض»، بعضی از آیات و احکام را ایمان آورد و پذیرفت و برخی دیگر را نپذیرفت.

هیچ کس مدعی نیست که حکومت و جامعه کاملاً توحیدی و اسلامی شده است و عدل الهی سراسر کشور و زندگی فردی و اجتماعی را فرا گرفته است، شدت ایمان و بصیرت و تلاش در مردم و مسئولین به حدی است که تمامی ظلم ریشه‌کن شده است و...، بلکه هنوز خیلی عقب‌ هستیم و باید بر تلاش خود بیافزاییم

 

در زندگی اجتماعی، در هر برهه‌ای از زمان، همیشه فراعنه‌ای هستند که به خاطر برخورداری از زر و زور به شکل سنتّی یا مدرن فریاد «الوهیت و ربوبیت» بر‌ می‌آورند. مانند فرعون و داعیه «یا أَیهَا الْمَلَأُ ما عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَیری‏ - این بزرگان قوم، من برای شما معبودی جز خودم نمی‌دانم» و «أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى – منم پروردگار برتر شما»‏. و یا مانند امروز که آمریکا (تابلوی انگلیس) ادعای ابرقدرتی یا مالکیت و مدیریت جهان را دارد.

در چنین شرایطی مردمان به دو دسته تقسیم می‌گردند، برخی «ولایت الهی» را می‌پذیرند [که واحد است] و برخی دیگر ولایت دیگران را پذیرفته و به امر طاغوت‌های متفاوت درونی و بیرونی [که کثیر هستند] گردن می‌نهند.

«اللَّهُ وَلِی الَّذینَ آمَنُوا یخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذینَ كَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُونَ» (البقره، 257)

اهل ایمان

ترجمه: خدا سرپرست و كارساز كسانى است كه ایمان آورده باشند، ایشان را از ظلمت‏ها به سوى نور هدایت مى‏كند و كسانى كه (به خدا) كافر شده‏اند، سرپرستشان طاغوت است كه از نور به سوى ظلمت سوقشان مى‏دهد، آنان دوزخیانند و خود در آن بطور ابد خواهند بود.

غیات نهایی، اهداف و منافع این دو گروه نه تنها با یک دیگر متفاوت است، بلکه متضاد و متناقض نیز هست. مشرکین و طاغوتیان می‌خواهند مردمان را به بندگی خود بکشند و موحدین می‌خواهند خود و دیگران را از یوغ این بندگی نجات داده و به سوی خدا دعوت کنند. لذا مقابله و مخاصمه این دو نیز اجتناب‌ناپذیر می‌گردد:

«الَّذینَ آمَنُوا یقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ الَّذینَ كَفَرُوا یقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِ الطَّاغُوتِ فَقاتِلُوا أَوْلِیاءَ الشَّیطانِ إِنَّ كَیدَ الشَّیطانِ كانَ ضَعیفاً» (النساء، 76) ؛ کسانى كه ایمان آورده‏اند، در راه خدا پیكار مى‏كنند، و آنها كه كفر را پیشه خود كرده‏اند در راه طاغوت مى‏جنگند، پس شما اى مؤمنان با یاران شیطان پیكار كنید، كه كید شیطان همیشه ضعیف بوده است‏.

ج – بندگی خدا مستلزم اطاعت از او در تمامی زمینه‌ها و شئون مختلف زندگی فردی و اجتماعی است و این اطاعت در زندگی اجتماعی (و حتی تا حدود بسیاری در زندگی فردی) میسر نمی‌گردد،‌ مگر با استقرار حکومت اسلامی. که تلاش کند اوامر او در مقولات متفاوت را [به جای اوامر فراعنه و طاغوت‌های زمان] به اجر در‌آورد.

مردم ما علیه سلطه‌ی طاغوت (امریکا، انگلیس و صهیونیسم بین‌الملل) قیام کردند و با ساقط کردن نوکر او (شاه و نظام شاهنشاهی) از حکومت بر کشور و ملت، دست او را کوتاه و این بت بزرگ را شکستند. تا اینجا همان نفی إله‌های کاذب [لا إله] است. اما مهم این است که جنبه‌ی اثبات پس از نفی چیست و کدام است؟ آیا به جای حکومت پادشاهی وابسته، نظام‌های دیگر سلطه‌ی کفر، شرک و ظلم، از قبیل سوسیالیستی، کمونیستی، امپریالیستی، کاپتیالیستی، لیبرالیستی و ... را پذیرفتند؟ یعنی از فرعونی به سوی فرعونی دیگر و از بتی به سوی بتی دیگر گرویدند؟! یا با فریاد «الله‌اکبر» - «لا إله الا الله» و پیروی از «ولایت فقه و ولایت فقیه» نظام اسلامی را برگزیدند؟! این هم جنبه‌ی اثباتی «الا الله» بود. یعنی پاسخ مثبت مستقیم به دعوت خداوند متعال که توسط انبیا و رسول و وحی (قرآن کریم) ابلاغ گردیده است.

خدا سرپرست و كارساز كسانى است كه ایمان آورده باشند، ایشان را از ظلمت‏ها به سوى نور هدایت مى‏كند و كسانى كه (به خدا) كافر شده‏اند، سرپرستشان طاغوت است كه از نور به سوى ظلمت سوقشان مى‏دهد، آنان دوزخیانند و خود در آن بطور ابد خواهند بود

 

د – حال مردم باید در حفظ و اعتلای این نظام و رشد اسلامی بکوشند و جهاد و صبر (استقامت) داشته باشند:

«لكِنِ الرَّسُولُ وَالَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ وَ أُولئِكَ لَهُمُ الْخَیراتُ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُون » (التوبة، 74)؛ ولى پیغمبر و كسانى كه با او ایمان آوردند با مال‌ها و جان‌هاى خود جهاد كردند، و خیرات (نیکی‌ها) همه خاص ایشان است، و ایشان، آرى، هم ایشانند رستگاران.‏ ‏

«یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» (آل عمران، 200)؛ اى اهل ایمان در كار دین صبور باشید و یكدیگر را به صبر و مقاومت سفارش كنید و مهیا و مراقب كار دشمن بوده و خدا ترس باشید، باشد كه پیروز و رستگار گردید.

مردم در این ایمان، تلاش، جهاد، صبر، استقامت، مقاومت، گرایش به حق تعالی و دین مبین اسلام، تلاش برای اجرای احکام در شئون زندگی فردی و اجتماعی، کفر به طاغوت، تقویت روحیه‌ی «اشداء علی‌الکفار و رحماء بینهم» و ... کم نگذاشته‌اند و هر چه امکان و وسع‌شان بود را به میدان آورده و می‌‌آورند تا گام به گام جلو رفته و ترقی نمایند. و خداوند متعال نیز بیش از وسع و امکان تکلیفی نکرده است و وعده‌ی نصرت داده است. و البته نه در هر برهه، بلکه در هر لحظه شاهد عنایات، الطاف و نصرت الهی نیز بودیم که خود تجلی این تأیید و رضایت است. پس هیچ جای شک و تردیدی از مورد رضایت خدا و منطق با قرآن بودن نداریم، اگر چه هیچ کس مدعی نیست که حکومت و جامعه کاملاً توحیدی و اسلامی شده است و عدل الهی سراسر کشور و زندگی فردی و اجتماعی را فرا گرفته است، شدت ایمان و بصیرت و تلاش در مردم و مسئولین به حدی است که تمامی ظلم ریشه‌کن شده است و...، بلکه هنوز خیلی عقب‌ هستیم و باید بر تلاش خود بیافزاییم.

بخش قرآن تبیان

 

 


منبع : سایت ایکس شبهه

انتشار : ۳۰ مهر ۱۳۹۴

سوالات نهاد مبحث اسلام، مردم و ولایت از دیدگاه امام خمینی

سوالات نهاد مبحث اسلام، مردم و ولایت از دیدگاه امام خمینی

  عنوان مبحث: سوالات نهاد مبحث اسلام، مردم و ولایت از دیدگاه امام خمینی همراه با پاسخ شامل: 3 جلسه تعداد صفحات: 3 سوالات و جواب ها بصورت تایپ شده با فونت استاندارد می باشد که قابلیت سرچ در زمان آزمون را دارد   سوالات ترم جدید همراه با پاسخ برای نمره 20   فرمت: ... ...

دانلود فایل‌های بسته آماده‌چاپ و نصب تابلو اعلانات مسجدنما هفته  چهارم اردیبهشت ماه 1403

دانلود فایل‌های بسته آماده‌چاپ و نصب تابلو اعلانات مسجدنما هفته چهارم اردیبهشت ماه 1403

دانلود فایل‌های بسته آماده‌چاپ و نصب تابلو اعلانات مسجدنما   همیشه دنبال این بودی یه جایی باشه تا راحت بتونی محتوای مطمئن با طراحی خوب را پیدا کنی؟   همیشه دنبال این بودی یکی کارهای محتوایی را ناظر به مسائل روز انجام بده و دغدغه تأمین محتوا را نداشته باشی؟   همیشه ... ...

دانلود کتاب صوتی فوق العاده کودک خانواده انسان(روش تربیت کودک بر اساس نظرات دکتر هایم جینات)

کتاب صوتی فوق العاده کودک خانواده انسان فوق العاده موثر برای تربیت کودک این کتاب صوتی روش تربیت کوذک بر اساس نظرات دکتر هایم جینات را نشان می دهد  حجم 360 مگابایت شامل 20 فایل صوتی  اگر چنانچه در هر صورت موفق به دریافت نشدید پس از خرید تلگرام ارسال خواهد شد پشتیبانی ...

کتاب [جنگ و صلح نویسنده لئو تولستوی War and Peace by Leo Tolstoy(چهار جلدی)

کتاب [جنگ و صلح نویسنده لئو تولستوی War and Peace by Leo Tolstoy(چهار جلدی)

کتاب جنگ و صلح نویسنده لئو تولستوی War and Peace by Leo Tolstoy کتاب جنگ و صلح، رمانی نوشته ی لئو تولستوی است که نخستین بار در سال 1867 وارد بازار نشر شد. این رمان به شکل کلی به ماجرای یورش ناپلئون به روسیه در سال 1812 می پردازد و ماجرای سه تن از شناخته شده ترین شخصیت های ... ...

دانلود پاورپوینت تست هوش ریون کودکان به همراه کلید

تست هوش1- ریون کودکان 2- ریون بزرگسالان 3-.ریون پیشرفته 4- راهنمای اجرای پرسشنامه ریون پیشرفته 5- تست هوشی ریون کودکان همراه با کلید ...

راهنمای جامع تعمیر چرخ خیاطی

راهنمای جامع تعمیر چرخ خیاطی

با این راهنمای جامع، به دنیای شگفت‌انگیز تعمیر چرخ خیاطی قدم بگذارید، با انواع خرابی‌های رایج و روش‌های عیب‌یابی و تعمیر آنها آشنا شوید و با صرفه‌جویی در هزینه‌ها، چرخ خیاطی خود را دوباره احیا کنید!   چرخ خیاطی، یکی از ابزارهای پرکاربرد در خانه‌ها و کارگاه‌های خیاطی است ... ...

Essentials of Game Theory: A Concise, Multidisciplinary Introduction

Essentials of Game Theory: A Concise, Multidisciplinary Introduction

Essentials of Game Theory: A Concise, Multidisciplinary IntroductionGame theory is the mathematical study of interaction among independent, self-interested agents. The audience for game theory has grown dramatically in recent years, and now spans disciplines as diverse as ... ...

پاورپوینت استراتژی های ارتقای برند 30 تکنیک کاربردی

پاورپوینت استراتژی های ارتقای برند 30 تکنیک کاربردی با فرمت pptx ودر 78 اسلاید قابل ویرایش قسمتی  از متن پاورپوینت استراتژی های ارتقای برند 30 تکنیک کاربردی وقتی بحث از برندینگ در یک شرکت مطرح می شود، معمولا شرکت باید دست کم در صدد پاسخ گویی به پنج حوزه اصلی زیر باشد. از این ...

نزهة القلوب

نزهة القلوب

  کتاب نزهة القلوب زبان : فارسی تعداد صفحات : 195 حجم فایل : 105 مگابایت ... ...

دریافت فایل : نزهة القلوب

پاورپوینت بیماری تورم عفونی بینی و نای گاو(IRB)

پاورپوینت بیماری تورم عفونی بینی و نای گاو(IRB) با فرمت ppt ودر 21 اسلاید قابل ویرایش قسمتی از متن پاورپوینت بیماری تورم عفونی بینی و نای گاو(IRB) تاریخچه طی دهه 1950 در ایالت متحده نیاز روز افزون به پروار بندی در مقیاس وسیع وظهور نوعی سندرم جدید به نام رینوتراکئیت عفونی گاو ...

اگر به یک وب سایت یا فروشگاه رایگان با فضای نامحدود و امکانات فراوان نیاز دارید بی درنگ دکمه زیر را کلیک نمایید.

ایجاد وب سایت یا
فروشگاه حرفه ای رایگان

فروش انواع کتاب اینترنتی، مرجع تمامی کتاب های آموزشی، درسی، جزوه ای و... با تجربه بیش از 10 سال

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما